کرکندلغتنامه دهخداکرکند. [ ک َ ک َ ] (اِ) سنگی است شبیه به یاقوت سرخ که در نزد بعضی لعل عبارت از آن است و بعضی جوهری جداگانه دانسته اند. (آنندراج ) (انجمن آرا).اسم فارسی است سنگی شبیه به یاقوت سرخ و نزد بعضی عبارت از لعل است و بعضی جنس دیگر دانسته اند. (فهرست مخزن الادویه ). جوهری احمر و تیره
کرقندلغتنامه دهخداکرقند. [ ک َ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیم بلوک قاین شهرستان بیرجند. کوهستانی و معتدل است و 1114 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کرکنتلغتنامه دهخداکرکنت . [ ک َ ک ِ ] (اِخ ) شهری است بر ساحل دریا در جزیره ٔ صقلیه (سیسیل ). (از معجم البلدان ).
ارواریسلغتنامه دهخداارواریس . [ ] (اِ) کرگدن . کَرگ . کَرکَند. حریش . مِرمیس . هرمیس . سناد. حمار هندی . وحیدالقرن . نِشان . غَندا. حمار ابیض . رجوع به کرگدن شود.
یاقوتلغتنامه دهخدایاقوت . (اِ) نام جوهری است مشهور و آن سرخ و کبود و زرد می باشد. گرم و خشک است در چهارم و قایم النار یعنی آتش او را ضایع نمی کند و با خود داشتن آن دفع علت طاعون کند. (برهان ) . بیرونی گوید حمزةبن الحسن اصفهانی آرد که اسم یاقوت به فارسی یاکند است . و یاقوت معرب آن است ... (بیرو