کریزیلغتنامه دهخداکریزی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) مردم پیر منحنی را گویند که در قوای او هم قصوری بهم رسیده و خرف شده باشد. || شاهین و بازی را نیز گویند که در صحرا بسر خود تولک کرده باشد، یعنی پرریخته باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کریزکرده . تولک کرده . پرریخته . در حال تولک . (یادداشت مو
کریزیلغتنامه دهخداکریزی . [ ک ُ رَ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن عبداﷲ القرشی العبشی . قاضی و فقیه بود از اهل بغداد و در 213 هَ . ق . قضاء مصر یافت و در 317 هَ . ق . در حلب درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج
کریزیلغتنامه دهخداکریزی . [ ک ُ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به کریز که بطنی است از عبدشمس . (الانساب سمعانی ).
کرجیلغتنامه دهخداکرجی . [ ک َ رَ ] (اِ) نوعی از کشتی خرد که برای حمل اسباب به کار برند. (آنندراج ). کشتی خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). زورق . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). طَرّاده . لُتکا. بَلَم . قُفّه . غُراب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به زورق شود.
کرزیلغتنامه دهخداکرزی . [ ک ُرْ رَ زی ی ] (ع ص ) ناکس . پلید. (از منتهی الارب ). لئیم . (اقرب الموارد). خبیث . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
قرجیلغتنامه دهخداقرجی . [ ق ُ ] (اِخ ) مغیرةبن یحیی بن مغیرة سکری رازی . از محدثان است . (انساب سمعانی ).
کریزیپوسلغتنامه دهخداکریزیپوس . [ کْری / ک ِ ] (اِخ ) از فلاسفه ٔ رواقی یونان قدیم بود که در حدود 280 ق .م . تولد و در 207 ق .م . وفات یافت . کریزیپوس ذات خدائی و روح بشر را نیز از جمله ٔ مادیات
تولکیلغتنامه دهخداتولکی . [ ل َ ] (ص نسبی ) کریزی . کریزکرده : باز تولکی ؛ باز کریزی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تولک و دیگر ترکیبهای آن شود.
کریزگاهلغتنامه دهخداکریزگاه . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) کریچ گاه . (از فرهنگ فارسی معین ). کریزگه . کریزی جای . تولک خانه . کریزخانه . خانه ای که باز و دیگر مرغان شکاری در آنجا تولک کنند. آنجا که باز و سایر مرغان شکاری را گذارند تا تولک کنند. آنجا که مرغ کریزی را دارند تا دوره ٔ پر ریختن او سپری شود. (
تولک کردهلغتنامه دهخداتولک کرده . [ ل َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کریزکرده . کریزی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تولک و دیگر ترکیبهای آن و تولکی شود.
کریزلغتنامه دهخداکریز. [ ک ُ ] (اِ) کریج . کریچ . کریغ. (فرهنگ فارسی معین ). پر ریختن پرندگان . (برهان ). تولک و پر ریختن پرندگان خصوصاً باز و شاهین و چرغ . (ناظم الاطباء). عمل پر ریختن مرغان شکاری و جز آن در فصلی از سال . تولک کردن . (یادداشت مؤلف ). کریزه . کریج : <
روالغتنامه دهخداروا. [ رَ ] (نف ) جایز. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). سزاوار. (ناظم الاطباء) : به باز کریزی بمانم همی اگر کبک بگریزد از من رواست . رودکی .نان کشکینت روا نیست نیزنان سمد خواهی
کریزیپوسلغتنامه دهخداکریزیپوس . [ کْری / ک ِ ] (اِخ ) از فلاسفه ٔ رواقی یونان قدیم بود که در حدود 280 ق .م . تولد و در 207 ق .م . وفات یافت . کریزیپوس ذات خدائی و روح بشر را نیز از جمله ٔ مادیات