کرملغتنامه دهخداکرم . [ ] (اِخ ) کرم و رونیز دو شهرک است در راه پسا. هوای آن معتدل است و [ دارای ] آب روان و جامع و منبر باشد و غله و میوه ، و بعهد اتابکی چون حادثه ٔ پرگ افتاد مگرایشان بی ادبی کردند، پس به غارت داد و خراب شد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 130</
محتشم نهادلغتنامه دهخدامحتشم نهاد. [ م ُ ت َ ش َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) که بزرگی و حشمت ووقار و گوهر دارد. کریم الاصل . اصیل زاده : به قناعت کسی که شاد بودتا بود محتشم نهاد بود.نظامی .
نزیعلغتنامه دهخدانزیع. [ ن َ ] (ع ص ) غریب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (المنجد). بیگانه . (ناظم الاطباء). ج ، نُزّاع ، نُزَعاء. || که مشتاق وطن خویشتن است . (از المنجد). || دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعید. (ناظم الاطباء) (المنجد
نقیرلغتنامه دهخدانقیر. [ ن َ ] (ع اِ)جوی استه ٔ خرما. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101). چاهک دانه ٔ خرما. (صراح ) (ناظم الاطباء). چاهک پشت خسته ٔ خرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چاهک پشت هسته ٔ خرما. (ناظم الاطباء). چاهک خرد که بر پشت تخم خرما باشد. (از غیاث ال
مرکبلغتنامه دهخدامرکب . [ م ُ رَک ْ ک َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی است از ترکیب . آمیخته . درپیوسته : کریمی به اخلاقش اندرمرکب بزرگی به درگاه او بر مجاور. فرخی .گفتم که مفرد است مرکب چگونه شدگفتا چنانکه میل کند ماده سوی نر.<p
کریملغتنامه دهخداکریم . [ ک َ ] (ع ص ) جوانمرد. بامروت . ج ، کُرَماء، کِرام . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جوانمرد. (برهان ) : هر آن کریم که فرزند او بلاده بودشگفت باشد و او از گناه ساده بود. رودکی .احمد گفت : خداوند من حلیم
کریملغتنامه دهخداکریم . [ ک َ ] (اِخ ) حاج میرزا کریم امام جمعه نوه ٔ حاج میرزا جواد. از مجتهدان معروف تبریز در دوره ٔ قیام مشروطه خواهان است . رجوع به تاریخ مشروطیت ایران شود.
کریملغتنامه دهخداکریم . [ ک َ ] (اِخ ) کریم شیره ای . نائب نقاره خانه و از دلقکهای زمان ناصرالدین شاه بود و رجال از ترس زبان او مبلغی به عنوان نعل بهای خرش به وی می دادند. رجوع به تاریخ رجال ایران مهدی بامداد ج 1 صص 396-<span
کریملغتنامه دهخداکریم . [ ک َ ] (اِخ ) کریم خان افغان . از سران سپاه نادر بود. هنگامی که نادرشاه میرزا محمدحسین شریفی حسینی را صاحب اختیار و حاکم فارس نمود، هفت هزار تن افغان وازبک و قزل باش از سپاهیان خود را با او روانه کرد وکریم خان سرکرده ٔ افغانهای اعزامی به شیراز بود. (ازتاریخ رجال ایران
چم کریملغتنامه دهخداچم کریم . [ چ َک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 30 هزارگزی شمال نورآباد و 18 هزارگزی خاور راه خرم آباد به کرمانشاه واقع است . تپه ماهوری و سردسیر است و <span class="hl" di
حصار عبدالکریملغتنامه دهخداحصار عبدالکریم . [ ح ِ ع َ دُل ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزو بخش ابهر شهرستان زنجان . واقع در 24هزارگزی شمال ابهر و 15هزارگزی راه شوسه ٔ زنجان به قزوین . ناحیه ای است کوهستانی . سردسیر. دارای <span class="hl" di
چتاب آقا کریملغتنامه دهخداچتاب آقا کریم . [ چ ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه که در 13هزارگزی جنوب خاوری بخش و 4هزارگزی شوسه ٔ خلخال بمیانه واقع شده .کوهستانی و معتدل و 302
ده حاجی عبدالکریملغتنامه دهخداده حاجی عبدالکریم . [دِه ْ ع َ دُل ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 25هزارگزی شمال باختری ایذه . دارای 120 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ
ده کریملغتنامه دهخداده کریم . [ دِه ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج . واقع در 13هزارگزی جنوب روانسر. سکنه ٔ آن 216 تن . آب آن از رودخانه ٔ قره سو تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایرا