ترجمه مقاله

کشته

kešte

۱. کاشته؛ تخمی‌ که زیر خاک کرده شده: ◻︎ دهقان سال‌خورده چه خوش گفت با پسر / کای نور چشم من به جز از کشته ندروی (حافظ: ۹۷۰).
۲. [قدیمی] خشک‌شده؛ برگه: توت کشته.

۱. شهید، قتیل، مقتول
۲. خاموش، منطفی
۳. آرزومند، عاشق، مشتاق

ترجمه مقاله