کشتی جایلغتنامه دهخداکشتی جای . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) میدان کشتی گیری . (ناظم الاطباء). مصطرع . مصرع . (منتهی الارب ).
پوش نوارcassette 1واژههای مصوب فرهنگستانمحفظهای که در آن نوار مغناطیسی صوتی یا تصویری، در دو جهت حرکت کند
نوار 3cassette 2واژههای مصوب فرهنگستانمحفظهای که در آن نوار مغناطیسی صوتی یا تصویری، در دو جهت حرکت کند
کشتی کشتیلغتنامه دهخداکشتی کشتی . [ ک َ / ک ِ ک َ / ک ِ ] (ق مرکب ) بسیار. سخت بسیار. مقابل بس اندک : نعمت منعم چراست دریا دریامحنت مفلس چراست کشتی کشتی .ناصرخسرو (دیوان چ تقوی
انتقال کشتی به کشتیship-to-ship transfer, STS1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی جابهجایی محصولات نفتی که در آن شناورها در دریا پهلوبهپهلوی هم قرار میگیرند و محموله از یکی به دیگری انتقال مییابد
کشتیلغتنامه دهخداکشتی . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) سفینه . (برهان ) . سفینه و زورق و جهاز و هر مرکبی خواه بزرگ و یا کوچک که بدان بحرپیمائی کنند و از رودخانه های بزرگ عبور نمایند. (ناظم الاطباء). فلک . جاریه . (ترجمان القرآن ) (دهار). مرکب . ناو. ناوه . (الجماهر). در
کشتیلغتنامه دهخداکشتی . [ ک ُ ] (اِ) زورآزمائی دو تن با یکدیگر بدون به کار بردن آلات و اسباب به قصد بر زمین افکندن همنبرد. مصارعت . به هم چسبیدن دو پهلوان به یکدیگر و کوفتن و افکندن یکدیگر را بر زمین . (ناظم الاطباء). عمل دو کس که بر هم چسبند و خواهند یکدیگر را برزمین زنند. (از برهان ). زورور
کشتیفرهنگ فارسی عمیداز وسایل نقلیهای که روی آب حرکت میکند، به انواع مختلف بزرگ، کوچک، جنگی، و مسافربری.= کشتی نوح: [مجاز] وسیلۀ نجات Δ دراصل نام کشتی بزرگی است که نوح پیغمبر ساخت و در طوفان عظیمی که رخ داد با آن جمعی از مردم و جانوران را نجات داد.
کشتیفرهنگ فارسی عمیدنوعی ورزش که بین دو نفر انجام میشود و هر کدام سعی میکند با استفاده از فنون آن ورزش پشت دیگری را به زمین بیاورد.⟨ کشتی فرنگی: (ورزش) نوعی کشتی که فنون آن از کمر به بالا اجرا میشود.
کشتیلغتنامه دهخداکشتی . [ ک َ / ک ِ ] (اِ) سفینه . (برهان ) . سفینه و زورق و جهاز و هر مرکبی خواه بزرگ و یا کوچک که بدان بحرپیمائی کنند و از رودخانه های بزرگ عبور نمایند. (ناظم الاطباء). فلک . جاریه . (ترجمان القرآن ) (دهار). مرکب . ناو. ناوه . (الجماهر). در
چشمه دراز سرکشتیلغتنامه دهخداچشمه دراز سرکشتی . [ چ َ م َ دِ س َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 60 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 18 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه واقع است . دامنه ا
کشتی کشتیلغتنامه دهخداکشتی کشتی . [ ک َ / ک ِ ک َ / ک ِ ] (ق مرکب ) بسیار. سخت بسیار. مقابل بس اندک : نعمت منعم چراست دریا دریامحنت مفلس چراست کشتی کشتی .ناصرخسرو (دیوان چ تقوی
کشتیلغتنامه دهخداکشتی . [ ک ُ ] (اِ) زورآزمائی دو تن با یکدیگر بدون به کار بردن آلات و اسباب به قصد بر زمین افکندن همنبرد. مصارعت . به هم چسبیدن دو پهلوان به یکدیگر و کوفتن و افکندن یکدیگر را بر زمین . (ناظم الاطباء). عمل دو کس که بر هم چسبند و خواهند یکدیگر را برزمین زنند. (از برهان ). زورور
هفتاد و دو کشتیلغتنامه دهخداهفتادو دو کشتی . [ هََ دُ دُ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) هفتادودو ملت . (برهان ). رجوع به هفتادودو ملت شود.