کعبتینلغتنامه دهخداکعبتین . [ ک َ ب َ ت َ ] (ع اِ) دو طاس بازی نرد یعنی دو مهره ٔ کوچک شش پهلوی از استخوان و بر هر ضلعی از اضلاع ششگانه ٔ آن دو به ترتیب از عدد یک تا شش نقش کنند، یعنی هر پهلو و جانبی دارای یکی ازین شش عدد است و آن را هوسین نیز گویند. (از ناظم الاطباء). و ترتیب نقشها چنین است که
کعبتینفرهنگ فارسی عمیددو طاس کوچک که در بازی نرد به کار میرود؛ دو مهرۀ مکعب که بر هر یک خالهایی از یک تا شش رسم شده. آنها را با دست بر روی تخته میاندازند و مطابق خالهایی که بیاید بازی میکنند.
سپنج کعبتینلغتنامه دهخداسپنج کعبتین . [ س ِ پ َ ج ِ ک َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سی مهره نرد را گویند. (ناظم الاطباء).
کعبتانلغتنامه دهخداکعبتان . [ ک َ ب َ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه ، بیت الحرام و بیت المقدس . (ناظم الاطباء). آن را کعبتین نیز می گویند.
کعبتانلغتنامه دهخداکعبتان . [ ک َ ب َ ](ع اِ) بصیغه ٔ تثنیه ، دو طاس بازی نرد و آن را کعبتین نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به کعبتین شود.
سپنج کعبتینلغتنامه دهخداسپنج کعبتین . [ س ِ پ َ ج ِ ک َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سی مهره نرد را گویند. (ناظم الاطباء).
کعبتانلغتنامه دهخداکعبتان . [ ک َ ب َ ](ع اِ) بصیغه ٔ تثنیه ، دو طاس بازی نرد و آن را کعبتین نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به کعبتین شود.
کعبتانلغتنامه دهخداکعبتان . [ ک َ ب َ ] (اِخ ) بصیغه ٔ تثنیه ، بیت الحرام و بیت المقدس . (ناظم الاطباء). آن را کعبتین نیز می گویند.
نقش آمدنلغتنامه دهخدانقش آمدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص مرکب ) موافق مراد نشستن کعبتین . در قمار دست موافق نصیب افتادن . کاری به مراد دل برآمدن : مرا بر کعبتین دل سه شش نقش آمد از وصلش زهی نقشی که این بارم چنان آمد که من خواهم .خاقانی .
تکفرهنگ فارسی معین( ~.) [ قس . تق ] (اِصت .) 1 - زدن دست بر کنار تخته نرد که کعبتین درست بنشیند. 2 - هر قسم زدن (عموماً).
سپنج کعبتینلغتنامه دهخداسپنج کعبتین . [ س ِ پ َ ج ِ ک َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سی مهره نرد را گویند. (ناظم الاطباء).