کللغتنامه دهخداکل . [ ک َ ] (ص ) کچل . یعنی شخصی که سر او زخم یا جای زخم داشته باشد و موی نداشته باشد و به عربی اقرع خوانند. (برهان ). کچل را گویند یعنی کسی که سر او مو نداشته باشد. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). کسی که سر او از کچلی بی موی بود. (ناظم الاطباء). مسعوف . (یادداشت بخط مرحوم د
کللغتنامه دهخداکل . [ ک َل ل ] (ع اِ) پشت کارد و پشت شمشیر. || وکیل . || ستم . || سختی . || اندوه . || یتیم . || آنکه وی را نه پدر باشد نه پسر. || (ص ) مرد گرانجان بی خیر. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : هو کل و هماکل و هم کل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) ثقل و گ
کللغتنامه دهخداکل . [ ک ُ ] (اِ) خمیدگی . کوژی . کجی . انحناء. غوز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بدانگه که گیرد جهان گرد و میغکل پشت چوگانت گردد ستیغ. بوشکور.هان ای کل پشت پاردم باف ای توبره ریش کون غراره . <p class="aut
کللغتنامه دهخداکل . [ک ُ ] (ع اِ) مخفف کُل ّ بهمان معنی است : طبع هر جزوی که هست آخر سوی کل مایل است . کاتبی .دین ودل را کل بدو بسپرد خلق پیش امر و نهی او میمرد خلق .مولوی .
کلدیکشنری عربی به فارسیهمه , تمام , کليه , جميع , هرگونه , همگي , همه چيز , داروندار , يکسره , تماما , بسيار , بمعني (غير) و (ديگر) , هر يک , هريک از , هريکي , هر , خوردن , مصرف کردن , تحليل رفتن , هرکس , هرکه , هرکسي , درست , دست نخورده , کامل , بي خرده , سراسر , سالم
نمودار کلـ کلCole-Cole plotواژههای مصوب فرهنگستاننموداری که در آن پاسخ ناهمفاز بهصورت تابعی از پاسخ همفاز در بسامدهای متوالی ترسیم میشود
کل کللغتنامه دهخداکل کل . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آسمان آباد است که دربخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کل کللغتنامه دهخداکل کل . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیایی بخش سنقر کلیایی است که در شهرستان همدان واقع است و 285 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کله کلهلغتنامه دهخداکله کله . [ ک َ ل ِ ک َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تیوند است که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کلی کلیلغتنامه دهخداکلی کلی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خزل است که در بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کلیج کلالغتنامه دهخداکلیج کلا. [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فریم است که در بخش دو دانگه ٔ شهرستان ساری واقع است و155تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کل کللغتنامه دهخداکل کل . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان آسمان آباد است که دربخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کل کللغتنامه دهخداکل کل . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلیایی بخش سنقر کلیایی است که در شهرستان همدان واقع است و 285 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کلاملغتنامه دهخداکلام . [ ک َ ] (ع اِ) سخن یا سخن با فایده ای که بنفسه کفایت کند. اسم جنس است و بر قلیل و کثیر واقع شود. و درتعریف آن گفته اند که ، صفتی که جاندار بتواند آنچه را در خاطر دارد به وسیله ٔ اصوات مقطعه و یا کتابت و یا اشاره اعلام دارد. (منتهی الارب ). گفتار یا گفتاری که بنفسه کفای
کلاهلغتنامه دهخداکلاه . [ ک ُ ] (اِ) چیزی که از پوست و پارچه ٔ زربفت و غیره دوزند و برسرگذارند. (برهان ) (آنندراج ). سربند و هرچیزی که از پارچه و پوست و نمد و زربفت و تیرمه و جز آن سازند و جهت پوشش برسرگذارند. (ناظم الاطباء). وجه اشتقاق آن بدرستی معلوم نیست . در کردی «کولاو» و پهلوی ظاهراً «ک
کلئوپاترلغتنامه دهخداکلئوپاتر. [ کْل ِ / ک ِ ل ِ ءُ ] (اِخ ) نام هفت ملکه ٔ مصر که مشهورترین آنان کلئوپاتر هفتم است . وی در 69 ق .م متولد شد و در سالهای 51 تا 30
دبکللغتنامه دهخدادبکل . [ دَ ک َ ] (ع ص ) درشت پوست زشت رو. (منتهی الارب ).- ام دبکل ؛ کفتارست . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
دجال شکللغتنامه دهخدادجال شکل . [ دَج ْ جا ش َ ] (ص مرکب ) همانند دجال . بر صورت و شکل دجال . دجال مانند : اگر دجال شکلی سنگ زد بر کعبه ٔ جاهش هم اکنون آفت گردون نگردد نقش ایامش .خاقانی .
درازهیکللغتنامه دهخدادرازهیکل . [ دِ هََ / هَِ ک َ ] (ص مرکب ) آنکه هیکلی دراز دارد. (از یادداشت مرحوم دهخدا). بلندبالا. بلندقامت .
رتیناکللغتنامه دهخدارتیناکل . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح گیاه شناسی ) برجستگی کوچک چسبناکی است که روی دندانه ٔ قدامی کلاله ٔ گیاههای آنتوموفیل قرار دارد. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 491 شود.
دره کللغتنامه دهخدادره کل . [دَرْ رَ ک ُ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 6 هزارگزی جنوب خاوری قلعه اعلا مرکز دهستان و 22هزارگزی خاورراه شوسه ٔ هفتگل . (از فرهنگ جغرافیایی ایران