کلاتلغتنامه دهخداکلات . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. محلی کوهستانی و سردسیر است 428 تن سکنه دارد آب آنجا از چشمه وقنات . محصول آن غلات ، بن شن ، میوه جات و شغل اهالی زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <
کلاتلغتنامه دهخداکلات . [ ک َ ] (اِ) قلعه یادهی بزرگ را گویند که برسر کوه یا پشته ٔ بلندی ساخته باشند خواه آباد باشد و خواه خراب (برهان ) (ناظم الاطباء). قلعه . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). ده کوچکی که بر پشته باشد. (اوبهی ). دیهی باشد کوچک بر بلندی و اگر نیز خراب بود. (لغت فرس اسدی ). دیه
کلاتلغتنامه دهخداکلات . [ ک َ ] (اِخ ) در سابق معروف به کلات نادری و یکی از استحکامات نادرشاه افشارو از مستحکمترین قلاع شمال خاوری در مرز ایران محسوب میشده است . فعلا نام یکی از بخشهای پنچگانه ٔ شهرستان دره گز است . از طرف شمال به مرز ایران و شوروی و ازخاور به بخش سرخس و از جنوب به کوه آلاداغ
کلاتلغتنامه دهخداکلات . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد و محلی کوهستانی و معتدل است ، آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات ،، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 4).
کلوئیدcolloidواژههای مصوب فرهنگستانحالتی حد واسط بین محلول و تعلیق که در آن بزرگی ذرههای حلشونده بهاندازهای است که نور را پراکنده میکنند و درعینحال آنقدر کوچکاند که تهنشین نمیشوند
کلوئید حفاظتیprotective colloidواژههای مصوب فرهنگستانموادی که برای محافظت ذرات باردارشدۀ کلوئیدی از لخته شدن در یک محلول به کار برده میشوند
کلیاتلغتنامه دهخداکلیات . [ ک ُل ْ ] (ع اِ) ج ِ کُلیَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ کلیة. قلوه ها. گرده ها. کُلی ̍. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کلیة شود.
کلیاتلغتنامه دهخداکلیات . [ ک ُل ْ لی یا ] (ع اِ) ج ِ کُلّیَّه . چیزهای کلی و همادیان . (ناظم الاطباء). امور کلی . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل جزئیات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): نواب و ملازمان او کار شهر می سازند مگر به کلیات که رجوعی به او کنند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو).
قلائدلغتنامه دهخداقلائد. [ ق َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ قلادة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قلادة شود.- ام القلائد ؛ میانکک زرین در گردن بند. (مهذب الاسماء).- قلائدالخیل ؛ کنایه از بزرگواران . گویند: نساء بنی فلان قلائدالخیل ؛ ای هن کرا
کلاترزانلغتنامه دهخداکلاترزان . [ ] (اِخ ) از بلوکات معروف کردستان سنه است . این ناحیه از بلوکات حکومت نشین کردستان می باشد و رجوع به جغرافیای غرب ایران و فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 شود.
کلاتهلغتنامه دهخداکلاته . [ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِ) قلعه یا دهی کوچک که بربلندی ساخته باشند. (برهان ) (غیاث ). دیهای کوچک . (صحاح الفرس ). هر شهر و حصار که بربالای کوه و پشته ٔ بلند ساخته باشند. (انجمن آرا) (آنندراج ) : کردش اندر خبک د
کلاتهلغتنامه دهخداکلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین از استان تهران . محلی جلگه و معتدل است . 335 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، صیفی ، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl
کلاتهلغتنامه دهخداکلاته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانه شهرستان بجنورد. محلی کوهستانی و سردسیر است و 137 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
لایین نوواژهنامه آزادروستایی درخراسان رضوی از توابع شهرستان کلات نادری که ما بین شهرستان کلات نادری و شهرستان درگز، در 180کیلومتری مشهد واقع شده است.
کلاته آقاخانلغتنامه دهخداکلاته آقاخان . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی جرکلان بخش مانه شهرستان بجنورد. از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلاته آخوندلغتنامه دهخداکلاته آخوند. [ ک َ ت ِ خ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی در دامنه ومعتدل است و 160 تن سکنه دارد. آب آنجا از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، بنشن و شغل مردم زراعت ، مالداری و قالیچه باقی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایر
کلاته آقازادهلغتنامه دهخداکلاته آقازاده . [ ک َ ت ِ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش صفی آباد سبزوار. محلی جلگه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلاته آقامحمدلغتنامه دهخداکلاته آقامحمد. [ ک َ ت َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قصبه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کلات زنگوله شاهلغتنامه دهخداکلات زنگوله شاه . [ ک َ زَ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طیبی سرحدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان ومرکز دهستان است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
شکلاتلغتنامه دهخداشکلات . [ ش ُ ک ُ ] (فرانسوی ،اِ) نوعی شیرینی که با شیر و شکر و کاکائو ساخته شود. (فرهنگ فارسی معین ).
قلعه کلاتلغتنامه دهخداقلعه کلات . [ ق َ ع َ ک َ] (اِخ ) ده مرکز دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان ، واقع در 45هزارگزی شمال شوسه ٔ آرو به بهبهان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری و مالاریایی است . سکنه ٔ آن 250</s
مشکلاتلغتنامه دهخدامشکلات . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ، اِ) چیزهای دشوار و سخت و پیچدار و مغلق . (ناظم الاطباء). ج ِ مشکل : در مشکلات محمودی و مسعودی و مودودی (ره ) رجوع با وی میکنند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 286).وگر بپرسی از این مشکلات مر ما ر
پای کلاتلغتنامه دهخداپای کلات . [ ک ِ] (اِ مرکب ) فنی است از کشتی که حریف را از کمر گرفته چنان بردارند که پایش بلند شود. (غیاث اللغات ).