داشگرلغتنامه دهخداداشگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) کلال . (برهان ). فخّاری . (دستوراللغة). کوره پز. کوزه گر و کاسه گر.
کلوللغتنامه دهخداکلول . [ ک ُ ] (ع مص ) کندگردیدن بینایی و شمشیر و زبان و غیر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کند شدن بینایی و شمشیر. کل . کلال . کلالة. کلولة. (از اقرب الموارد). و رجوع به کَل ّ شود.
تعبفرهنگ مترادف و متضاد۱. الم، بیدماغی، رنج، رنجوری، رنجه، زجر، زحمت، سختی، عذاب، عنت، کلال، گرفتاری، ماندگی، محنت، مرارت، مشقت ۲. رنجه شدن، بهزحمت افتادن، ماندهشدن
طیانلغتنامه دهخداطیان . [ طَی ْ یا] (ع ص ) رجل ٌ طیان ٌ؛ مرد گرسنه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || گل گر. (مهذب الاسماء). بناء. گلیگر. راز. گلکار. کلال . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).