کلالهلغتنامه دهخداکلاله . [ ک َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تیرچائی است که در بخش ترکمان شهرستان میانه واقع است و 262 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کلالهلغتنامه دهخداکلاله . [ ک َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دیزمار خاوری است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 228 سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کلالهلغتنامه دهخداکلاله . [ ک َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان منجوان است که در بخش خداآفرین شهرستان تبریز واقع است و 136 تن سکنه دارد. در دو محل بفاصله ٔ یک هزار گز بنام کلاله ٔ بالا و کلاله ٔ پائین معروف و سکنه ٔ کلاله ٔبالا 117
کلالهلغتنامه دهخداکلاله . [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) موی پیچیده را گویند و به عربی مجعد خوانند و بمعنی کاکل . (برهان ). بمعنی زلف پیچیده که به عربی مجعد خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ). موی پیچیده و بمعنی زلف نیز آمده و به کاف فارسی (گلاله ) نیز آمده . (غیاث ).بمعن
کلالهفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که نه پدر دارد و نه فرزند.۲. آنکه بستۀ کسی باشد اما از خویشان نزدیک مانند پسر و برادر نباشد و از خویشان دور باشد.
قیلولةلغتنامه دهخداقیلولة. [ ق َ ل َ ] (ع مص ) نیمروزان خفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- خواب قیلوله ؛ خواب نیمروز.خواب قبل از ظهر.- وقت قیلوله ؛ وقت خواب قیلوله یعنی قبل از ظهر.|| در نیمروز شراب خوردن . (منتهی الارب ). رجوع
کلالةلغتنامه دهخداکلالة. [ ک َ ل َ ] (ع مص ) بی فرزند و بی پدر گردیدن . (منتهی الارب ). بی پدر و بی مادر و فرزند شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بی پدر شدن و بی فرزند شدن (دهار). کلال . رجوع به این کلمه شود. || کند شدن بینائی و شمشیر و زبان و جز آن . (منتهی الارب ). کند شدن زبان و شمشیر و باد و چش
مشکین کلالهلغتنامه دهخدامشکین کلاله . [ م ُ / م ِ ک ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) مشکین خط. مشکین کمند. از اسمای معشوق است . (بهار عجم ) (آنندراج ).
باغ کلالهلغتنامه دهخداباغ کلاله . [ ک َ ل َ ](اِخ ) دهی است جزء دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که در 6 هزارگزی جنوب خاوری مرکز بخش و 48 هزارگزی راه عمومی در کوهستان واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و <spa
گلالهفرهنگ نامها(تلفظ: golāle) (= کُلاله) مو و کاکل مجعد و پیچیده ، نوعی پیراهن که در عربی قمیص است . ← کُلاله .
مشکین کلالهلغتنامه دهخدامشکین کلاله . [ م ُ / م ِ ک ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) مشکین خط. مشکین کمند. از اسمای معشوق است . (بهار عجم ) (آنندراج ).
باغ کلالهلغتنامه دهخداباغ کلاله . [ ک َ ل َ ](اِخ ) دهی است جزء دهستان الموت بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که در 6 هزارگزی جنوب خاوری مرکز بخش و 48 هزارگزی راه عمومی در کوهستان واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و <spa