ریزفینلغتنامه دهخداریزفین . (اِ) عناب . (ناظم الاطباء). نام درختی است . (آنندراج ). || قسمی از پارو. (ناظم الاطباء). کلند چوبین . (آنندراج ).
هذاءةلغتنامه دهخداهذاءة. [ هََ ءَ ] (ع اِ) بیل آهنی . (منتهی الارب ). المسحاة.(اقرب الموارد). || کلند. (منتهی الارب ).
معبدلغتنامه دهخدامعبد. [ م ِ ب َ] (ع اِ) بیل و کلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مِسحاة. ج ، مَعابِد. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط).
معدنلغتنامه دهخدامعدن . [ م ِ دَ ] (ع اِ) تبر بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
باللغتنامه دهخدابال . (اِ) بیل آهنی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیل : اهل الکوفه فانهم یسمون المسحاة بال و بال بالفارسیه ، بیل یا کلند. (از البیان و التبیین ج 1 ص 232).کلنگ که بدان زراعت را اصلاح کنند. (ناظم الاطباء). کلند.