کلپترهلغتنامه دهخداکلپتره . [ ک َپ َ رَ / رِ ] (اِ) سخنان بیهوده و زبون و بی معنی راگویند. (برهان ). به معنی حرفهای بیهوده آمده . (آنندراج ). بی معنی و بیهوده . (ناظم الاطباء). سخن پراکنده و بی معنی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : او
کلپترهفرهنگ فارسی عمیدسخن بیمعنی؛ یاوه و بیهوده: ◻︎ او تو را کی گفت که این کلپترهها را جمع کن / تا تو را لازم شود چندین شکایت گستری؟ (انوری: ۴۵۴)
کلپتره گفتنلغتنامه دهخداکلپتره گفتن . [ ک َ پ َ رَ / رِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سخنان بی معنی و پراکنده و بیهوده گفتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پرسیدکه رعایای شادی تبره چه می گویند، خواجه احمد داود را جواب داد که کلپتره ای می گویند. (دستور
کلپتره گفتنلغتنامه دهخداکلپتره گفتن . [ ک َ پ َ رَ / رِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سخنان بی معنی و پراکنده و بیهوده گفتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پرسیدکه رعایای شادی تبره چه می گویند، خواجه احمد داود را جواب داد که کلپتره ای می گویند. (دستور
کتره پترهلغتنامه دهخداکتره پتره . [ ک َ رَ / رِ پ َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) ریزه های طعام . || یک قسم خاری که شتر بمیل می خورد. || حرفهای بیهوده و بی معنی و ابلهانه . (ناظم الاطباء). کَلپَترَه . یاوه و لغو.
گستردنلغتنامه دهخداگستردن . [ گ ُ ت َ دَ ] (مص ) (از: گستر + دن ، پسوند مصدری ) گستر، قیاس شود با بستر. هندی باستانی ستر + وی (پهن کردن )، پهلوی وسترتن (پهن کردن ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). پهن کردن .(برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). باز کردن . (صحاح الفرس ).منتشر کردن : تفریش ؛ بال گستردن مرغ
کلپتره گفتنلغتنامه دهخداکلپتره گفتن . [ ک َ پ َ رَ / رِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سخنان بی معنی و پراکنده و بیهوده گفتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پرسیدکه رعایای شادی تبره چه می گویند، خواجه احمد داود را جواب داد که کلپتره ای می گویند. (دستور