کلیهلغتنامه دهخداکلیه . [ ک ُ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) گردن بند. (احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه ٔ اولی است ). (فرهنگ فارسی معین ).
کلیهلغتنامه دهخداکلیه . [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کلیة. کلیت . کل بودن . تمامیت . (فرهنگ فارسی معین ). || به اصطلاح منطق ، بودن مفهومی به وجهی که منع نکند نفس ، تصور او از وقوع شرکت در وی چنانچه مفهوم انسان که حیوان ناطق است صادق می آید بر زید و بکر و خالد و غیره . (غیاث ) (آنندرا
کلیهلغتنامه دهخداکلیه . [ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) کلیة. مؤنث کلی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیة و کلی شود.- سالبه ٔ کلیه . رجوع به قضیه شود.- قضیه ٔ کلیه . رجوع به قضیه و قضیه ٔ کلیه شو
کلیهفرهنگ فارسی عمیدهریک از دو عضو درونی بدن به شکل لوبیا که در پشت شکم و پایین دندهها قرار دارد و مواد زائد خون را بهصورت ادرار دفع میکند؛ قلوه؛ گرده.
گاوcattleواژههای مصوب فرهنگستانپستاندار نشخوارکننده و بزرگپیکر و شکافتهسمی که به خانوادۀ گاویان تعلق دارد
حفاظ گلهروcattle guardواژههای مصوب فرهنگستاننردۀ چوبی یا فلزی که در نزدیکی گذرگاه گله به ریلبند/ تراورس نصب میشود
مخاطب تماسcalled partyواژههای مصوب فرهنگستانفردی که تماس مخابراتی را دریافت میکند متـ . مخاطب 2، برخوانده
پوستۀ آهکیcalcareous crust, cale-crustواژههای مصوب فرهنگستانافق سختشدۀ خاک که با کلسیمکربنات سیمانی شده است
واگن احشامcattle wagon, stock carواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واگن مسقف با دیوارههای مشبک برای حمل دام
کلیهسمّیتnephrotoxicityواژههای مصوب فرهنگستانقابلیت آسیبرسانی مواد و ترکیبات شیمیایی و داروها به کلیه
حصاة کلیهلغتنامه دهخداحصاة کلیه . [ ح َ ت ِ ک ُل ْ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حصاة شود. || بیماری حصاة؛ بیماری آمدن سنگ در عضوی . || بیماری حصاة کلیه ؛ درد و بیماری که از پیدا آمدن حصاة در گرده تولید کند.
سنگ کلیهلغتنامه دهخداسنگ کلیه . [ س َ گ ِ ک ُ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که در نتیجه ٔ ترکیب اسیدهای مختلف موجود در ادرار با مواد معدنی (از قبیل سدیم و پتاسیم و کلسیم و غیره ) حاصل شود. این سنگ ممکن است در کلیه در ناحیه ٔ لگنچه بماند یا وارد حالب ش
امور کلیهلغتنامه دهخداامور کلیه . [اُ رِ ک ُل ْ لی ی َ/ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح سالکان ، آنرا گویند که ممکن نباشد راندن و دور کردن آن از عقل و هم یافتن آن در عین امکان پذیر نباشدو بعبارت دیگر آنکه در خارج موجود نباشد یعنی در خارج ذاتی نباشد که بدان
قضیه ٔ کلیهلغتنامه دهخداقضیه ٔ کلیه . [ ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قضیه ای که حکم در آن بر همه ٔ افراد موضوع ثابت باشد، چون : کل انسان حیوان . رجوع به اساس الاقتباس و حاشیه ٔ ملا عبداﷲ شود.<br
حصاة کلیهلغتنامه دهخداحصاة کلیه . [ ح َ ت ِ ک ُل ْ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حصاة شود. || بیماری حصاة؛ بیماری آمدن سنگ در عضوی . || بیماری حصاة کلیه ؛ درد و بیماری که از پیدا آمدن حصاة در گرده تولید کند.
سنگ کلیهلغتنامه دهخداسنگ کلیه . [ س َ گ ِ ک ُ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که در نتیجه ٔ ترکیب اسیدهای مختلف موجود در ادرار با مواد معدنی (از قبیل سدیم و پتاسیم و کلسیم و غیره ) حاصل شود. این سنگ ممکن است در کلیه در ناحیه ٔ لگنچه بماند یا وارد حالب ش
امور کلیهلغتنامه دهخداامور کلیه . [اُ رِ ک ُل ْ لی ی َ/ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح سالکان ، آنرا گویند که ممکن نباشد راندن و دور کردن آن از عقل و هم یافتن آن در عین امکان پذیر نباشدو بعبارت دیگر آنکه در خارج موجود نباشد یعنی در خارج ذاتی نباشد که بدان
قضیه ٔ کلیهلغتنامه دهخداقضیه ٔ کلیه . [ ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قضیه ای که حکم در آن بر همه ٔ افراد موضوع ثابت باشد، چون : کل انسان حیوان . رجوع به اساس الاقتباس و حاشیه ٔ ملا عبداﷲ شود.<br