کلیویلغتنامه دهخداکلیوی . [ ک ُل ْ ی َ وی / وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به کلیه . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلیه شود.- غده های (غدد) فوق کلیوی . رجوع به غدد فوق کلیوی شود.
کلوءلغتنامه دهخداکلوء. [ ک َ ] (ع ص ) رجل کلوءالعین ؛ یعنی مردی چشم سخت که غالب نمی شود بر او خواب . (شرح قاموس فارسی ). مرد سخت بیدار چشم قوی که خواب بر آن غالب شدن نتواند. (از منتهی الارب ). مرد بیدار سخت چشم که خواب بر آن چیره شدن نتواند. (ناظم الاطباء). رجال کَلوءالعین ؛ مرد بیدار چشم و د
کلوچلغتنامه دهخداکلوچ . [ ک ُ ] (اِ) خاییدن و جاویدن چیزهایی که صدا کند مانند نبات و نان خشک و امثال آن و کلوچیدن مصدر آن است . (برهان ). خاییدگی چیزهایی که صدا کند مانند نبات و نان خشک . (ناظم الاطباء). در گیلکی کَرچ خوردنی ترد که زیر دندان صدا کند، با قرچ و قروچ مقایسه شود. عمل خاییدن و جوی
کلوچلغتنامه دهخداکلوچ . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان طارم بالاست که در بخش سیردان شهرستان زنجان واقع است و 384 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
کلویلغتنامه دهخداکلوی . [ ک ِ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به کِلا،یعنی هردوانه . (ناظم الاطباء). و رجوع به کِلا شود.
کلیویشکلreniform, kidney-shapedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی به شکل کلیه با پهنایی بیش از طول در گیاهان
رژیم کلیویkidney diet, renal dietواژههای مصوب فرهنگستانتجویزها و پرهیزهای غذایی برای مبتلایان به بیماریهای کلیوی باتوجهبه شدت و ضعف بیماری
کلیویشکلreniform, kidney-shapedواژههای مصوب فرهنگستانویژگی بخش یا اندامی به شکل کلیه با پهنایی بیش از طول در گیاهان
غدد فوق کلیویلغتنامه دهخداغدد فوق کلیوی . [ غ ُ دَ دِ ف َ / فُو ق ِ ک ُل ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در روی کلیه دو غده ٔ غیر قرینه قرار دارند که نسبت به حیوانات محل آنها فرق می کند این دو غده رابطه ای با کلیه ندارند و همچنین از لحاظ عمل هم اشتراکی با کلیه ها ندار
بار مواد محلول کلیویrenal solute loadواژههای مصوب فرهنگستانمقدار مواد زائد نیتروژنی و کانیایی که باید از کلیه دفع شود
بزرگی غدۀ فوقکلیویadrenomegalyواژههای مصوب فرهنگستانبزرگ شدن یکی از برگُردهها یا هر دوی آنها متـ . بزرگی برگُرده
پوشچنگار قشر فوقکلیویcarcinoma of adrenal cortex, adrenocortical carcinomaواژههای مصوب فرهنگستانپوشچنگاری که در نتیجۀ نورویش خوشخیم قشر غدۀ فوقکلیوی به وجود میآید و نارساییهای درونریز ایجاد میکند