کمرکشلغتنامه دهخداکمرکش . [ ک َ م َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مرد شجاع و دلیر و دلاور و بهادر و پهلوان باشد. (برهان ). کنایه از مرد شجاع و دلاور و بهادر و پهلوان . (آنندراج ). پهلوان و مرد شجاع و دلیر و بهادر. (ناظم الاطباء) : کمرکشان
کمر کشیدنلغتنامه دهخداکمر کشیدن .[ ک َ م َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) عبارت از استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و ترقی نمودن از آن . (آنندراج ). استوار بستن کمر به قصد غالب آمدن بر آن و افزون شدن از آن . (فرهنگ فارسی معین ) : کمر ب