کمونلغتنامه دهخداکمون . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) بخشی از تقسیمات کشوری فرانسه و آن معادل «بلوک » و «بخش » است . (فرهنگ فارسی معین ).
کمونلغتنامه دهخداکمون . [ ک َ ] (ع ص ) ناقة کمون ؛ ناقه ای که آبستنی خود پنهان دارد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ماده شتری که آبستنی خود پنهان دارد. (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
کمونلغتنامه دهخداکمون . [ ک ُ ] (ع اِمص ) پوشیدگی و پنهانی . (ناظم الاطباء). پوشیدگی . خفاء. نهفتگی . مقابل بروز و ظهور. (فرهنگ فارسی معین ) : استحالت نبیند بلکه کمون بیند. (دانشنامه ، طبیعی ص 41، از فرهنگ فارسی معین ).در فره دادن
کمونلغتنامه دهخداکمون . [ ک ُ ] (ع مص ) پوشیده شدن (از باب نصر و سمع). (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخفاء. تواری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). پنهان گشتن و پوشیده شدن (باب نصر). (ناظم الاطباء). یقال : کمن الغیظ فی صدر؛ پنهان شد خشم در سینه . (از ناظم الاطباء) (از اقر
قیمونلغتنامه دهخداقیمون . [ ق َ ] (اِخ ) قلعه ای است نزدیک رمله از توابع فلسطین . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
کیمونلغتنامه دهخداکیمون . [ مُن ْ ] (اِخ ) سیمون . پسر میلتیاد سردار سپاه یونان . (ایران باستان ج 2 ص 924). یکی از سرداران سپاه آتن در 510 تا 450 سال ق . م .
کمونیلغتنامه دهخداکمونی . [ک َم ْ مو ] (اِ) یک قسم معجونی که جزء اعظم آن زیره ٔکرمانی پرورده است . (ناظم الاطباء) : گندم پخته ... نفخ عظیم آرد، باید که کمونی از پس بخورند. (الابنیه چ بهمنیار چ دانشگاه ص 103). کمونی که اخلاط آن نرم کوفته
کمونیزملغتنامه دهخداکمونیزم . [ ک ُ مو / م ُ ] (فرانسوی ، اِ) کمونیسم . مسلک و طریقه ٔ اشتراکی . شیوعیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).نظام و مکتبی اجتماعی و مخالف رژیم سرمایه داری است . نخستین مرحله ٔ کمونیزم جامعه ٔ سوسیالیسم است که زمینه ٔ اقتصادی ، صنعتی ، اج
کامونلغتنامه دهخداکامون . (اِ) زیره و یا گیاه آن . (ناظم الاطباء). کمون . معرب خامون . رجوع به کمون شود.
کمونیلغتنامه دهخداکمونی . [ک َم ْ مو ] (اِ) یک قسم معجونی که جزء اعظم آن زیره ٔکرمانی پرورده است . (ناظم الاطباء) : گندم پخته ... نفخ عظیم آرد، باید که کمونی از پس بخورند. (الابنیه چ بهمنیار چ دانشگاه ص 103). کمونی که اخلاط آن نرم کوفته
کمونیزملغتنامه دهخداکمونیزم . [ ک ُ مو / م ُ ] (فرانسوی ، اِ) کمونیسم . مسلک و طریقه ٔ اشتراکی . شیوعیه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).نظام و مکتبی اجتماعی و مخالف رژیم سرمایه داری است . نخستین مرحله ٔ کمونیزم جامعه ٔ سوسیالیسم است که زمینه ٔ اقتصادی ، صنعتی ، اج
بکمونفرهنگ فارسی عمیدگیاهی به اندازۀ درخت سماق با برگهای سوزنی، گلهای سفید، و تخمی شبیه شاهدانه؛ غرفج؛ کرفج.