کمیتهلغتنامه دهخداکمیته . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از بخش ساردوئیه است که در شهرستان جیرفت واقع است و 640 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
کمیتهلغتنامه دهخداکمیته . [ ک ُت ِ ] (فرانسوی ، اِ) اجتماع اعضاء انتخاب شده در یک مجمع یا مجلس است که برای مطالعه و بررسی امر خاصی صورت می گیرد. (از لاروس ).
کمیتهفرهنگ فارسی عمید۱. هیئتی از افراد که برای رسیدگی، تحقیق، و تهیۀ گزارش در مورد موضوعی بهکار گمارده شوند.۲. [منسوخ] در دورۀ جمهوری اسلامی، سازمانی که برای مبارزه با نیروهای ضدانقلاب و مفاسد اجتماعی تشکیل شد.
کمیتهفرهنگ فارسی معین(کُ تَ یا تِ) [ فر. ] 1 - (اِ.) انجمن ، حزب . 2 - هیئتی از افراد که برای رسیدگی ، پژوهش ، اقدام یا تهیة گزارش در مورد کاری تعیین می شود، کارگروه (فره ).
کمتةلغتنامه دهخداکمتة. [ ک ُ ت َ ] (ع اِمص ) سرخی که به سیاهی زند در اسب و آن دوست داشتنی ترین رنگهاست میان عرب . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). سرخی رنگ اسب که به سیاهی زند و این رنگ را تازیان در اسب بهترین رنگها دانند. (ناظم الاطباء). رنگ کُمَیت . (از اقرب الموارد). کمیتی و آن حسنی است در
کمتةلغتنامه دهخداکمتة. [ک ُ ت َ ] (ع مص ) کَمت . کَماتَة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کمت و کماتة شود.
کمیتةلغتنامه دهخداکمیتة. [ک َ ت َ ] (ع اِ) اصل چیزی : یقال اخذ بکمیتته ؛ ای اصله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).