کنبورهلغتنامه دهخداکنبوره . [ کَم ْ رَ ] (اِ) مکر و دستان و فریبندگی باشد و مکاری و حیله وری . (برهان ). کنبور. (از آنندراج ) (رشیدی ). مکر و فریب و حیله . (از ناظم الاطباء). تنبل . دستان . مکر. فریب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دستگاه او نداند که چه روی تنبل
کنبورهفرهنگ فارسی عمید۱. مکر؛ فریب؛ نیرنگ؛ دستان: ◻︎ دستگاه او نداند کز چه روی / تنبل و کنبوره در دستان اوی (رودکی: ۵۴۰).۲. غوغا؛ همهمه.
قیناباریلغتنامه دهخداقیناباری . [ ] (معرب ، اِ) از یونانی کیناباری . به معنی زنجفر است . قینابار. قیناری . قیناماری . قینامار. (فهرست مخزن الادویه ). زنجفر عملی ، زنجفر مصنوعی . و آن را از گوگرد و زیبق کنند، با وزن متساوی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
قنباریلغتنامه دهخداقنباری . [ قِم ْ ] (اِخ ) موسی بن عبدالعزیز، مکنی به ابوشعیب . از راویان است . وی از حکم بن ابان روایت کند و از او عبدالرحمان بن بشربن حکم روایت دارد. (از لباب الانساب ).
قنباریلغتنامه دهخداقنباری . [ قِم ْ ] (ص نسبی ) نسبت است به قنبار. (از لباب الانساب ). رجوع به قنبار شود.
پرحیلهلغتنامه دهخداپرحیله . [ پ ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) مکار. آب زیرکاه . محیل .گُربز. نیرنگ باز. نرم بر. (برهان ). نرمه بر. ریمن . فریبنده . دغا. دغل . دغول . داغول . دوال باز. دوالک باز. فسونگر. کنوره . کنبورَه : قضا آمده بود وحال این
کنبوزهلغتنامه دهخداکنبوزه . [ ] (اِ) بهار عجم و آنندراج آرند: «در جهانگیری و رشیدی به بای موحده و واو مجهول و زای معجمه مکرو فریب ...» : طالب چو به معذرت بهم زد پوزه ناچار ز بخل او گرفتم روزه گل آمد و کنبوره ٔ چندی آوردشهرستانی است پر گل و کنبوزه .<p
خدعهلغتنامه دهخداخدعه . [ خ ُ ع َ ] (ع اِ) مکر. فریب . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). نیرنگ . کنبوره . دستان . زرق . دغا. اوزند. رنگ . ترفند. حقه . تنبل [ ت ُ / ت َ و ب َ / ب ُ ].کنبور. ا
تنبللغتنامه دهخداتنبل . [ تُم ْ ب ُ / تَم ْ ب ُ ] (اِ) حیلت و مکر بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 314). مکرو حیله . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). حیله و نیرنگ و مکر و فریب و جادویی . (برهان ) (از شرفنا
دستانلغتنامه دهخدادستان . [ دَ ] (اِ) مکر و حیله و تزویر. (برهان ). مکر و حیله . (جهانگیری ) (غیاث ). مکر. (مهذب الاسماء).حیلت و رنگ . (فرهنگ اسدی ). حیلت . (اوبهی ). آرنگ . (از برهان ). گربزی . افسون . مکیدت . کید. فریب . ملفقة. خدعه . خدیعت . خداع . تنبل . کنبوره . ترفند :</