کنتورلغتنامه دهخداکنتور. [ ک ُ تُرْ ] (فرانسوی ، اِ) آلتی که مقدار مصرف برق ، آب ،گاز و غیره را در یک خانه یا یک مؤسسه تعیین کند: کنتور پنج آمپر. کنتور ده آمپر. (فرهنگ فارسی معین ).- کنتور ساعتی ؛ کنتور برقی که مصرف برق را در ساعات شب و روز جداگانه تعیین نماید. (ف
کنتورفرهنگ فارسی عمید۱. دستگاه مخصوص تعیین مصرف برق، آب، گاز، و امثال آنها.۲. دستگاه شمارنده برای کمیّتهای مختلف.
کنتورفرهنگ فارسی معین(کُ تُ) [ فر. ] (اِ.) = کنتر: دستگاهی برای تعیین کردن مصرف برق و آب و امثال آن ها.
قنطارلغتنامه دهخداقنطار. [ق ِ ] (معرب ، اِ) تازگی عود بخور. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || پوست گاو پر از زر. (برهان ) . || مقدار چهل اوقیه از زر یاهزار اوقیه از آن یا دوصددینار یاهزار دو صد اوقیه یا هفتاد هزار دینار یا هشتادهزار درهم یا یکصد رطل از زر یا از سیم یاهزار دینار یا ی
قنطارفرهنگ فارسی عمید۱. واحد اندازهگیری وزن، برابر با حدود صد رطل.۲. مال بسیار.۳. پوست گاو پر از زر: ◻︎ بهقنطار زر بخش کردن ز گنج / نباشد چو قیراطی از دسترنج (سعدی۱: ۸۵).
کنتوریلغتنامه دهخداکنتوری . [ ک َ ] (اِخ ) اعجاز حسین بن مفتی محمدقلی نیشابوری . وی در میرتهه به دنیا آمده و نزد پدر خود تعلیم یافته و کتب بسیار جمع کرده است . او راست : شذور العقیان در تراجم اعیان . رساله ٔ مناظره با مولوی محمدخان لاهوری . کتاب قول السدید. کشف الحجب والاسفار عن اسماء الکتب وال
حسین کنتوریلغتنامه دهخداحسین کنتوری . [ ح ُ س َ ن ِ ک َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی قلی بن محمدحسین بن حامد حسین هندی موسوی نیشابوری . ریاضیدان و مهندس . درگذشته ٔ حدود 1282 هَ . ق . 1865/ م . او راست : «معادلات الجبر»، «المخروطات المنح
کنتوریلغتنامه دهخداکنتوری . [ ک َ ] (اِخ ) اعجاز حسین بن مفتی محمدقلی نیشابوری . وی در میرتهه به دنیا آمده و نزد پدر خود تعلیم یافته و کتب بسیار جمع کرده است . او راست : شذور العقیان در تراجم اعیان . رساله ٔ مناظره با مولوی محمدخان لاهوری . کتاب قول السدید. کشف الحجب والاسفار عن اسماء الکتب وال