کندزبانلغتنامه دهخداکندزبان . [ ک ُ زَ ] (ص مرکب ) کسی که زبانش به هنگام سخن گفتن کند باشد. الکن . (فرهنگ فارسی معین ) : کسی که ژاژ دراید به درگهی نشودکه چرب گویان آنجا شوند کندزبان .فرخی (دیوان ص 329).<b
رتةلغتنامه دهخدارتة. [ رُت ْ ت َ ] (ع اِمص ) کندزبانی که بیان سخن را نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). درماندگی در سخن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تته پته کردن .
الکنیلغتنامه دهخداالکنی . [ اَ ک َ ] (حامص ) (از: الکن عربی + یاء مصدری فارسی ). کندزبانی . الکن بودن . لکنت . رجوع به الکن شود : عالی عبارت خوش عذب فصیح تواز الکن الکنی برد از ابکم ابکمی .