کهولتلغتنامه دهخداکهولت . [ ک ُ ل َ ] (ع مص ) دوموشدن یعنی در ریش موی سیاه و سفید پیدا شدن . (غیاث ).دومویه شدن ریش . (ناظم الاطباء). دومو (سیاه و سفید)شدن ریش . || پیر شدن . || (اِمص ) دومویی . (فرهنگ فارسی معین ). کهلی . دومویی . دومویگی . میانه سالی . عاقل مردی . عاقله زنی . (از یادداشت به
کهلاتلغتنامه دهخداکهلات . [ ک َ هََ / ک َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کهلة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به کهل و کهلة شود.