ترجمه مقاله

کوبیدن

kubidan

۱. فرود آوردن چیزی با شدت: تخم‌مرغ را به دیوار کوبید.
۲. میخ یا چیز دیگر را با چکش زدن که در چیزی فرو رود.
۳. (مصدر لازم) به‌شدت برخورد کردن با چیزی: ماشین را به دیوار کوبید.
۴. (مصدر متعدی) به‌صدا درآوردن کوبۀ در: در را کوبیدند.
۵. [عامیانه، مجاز] خراب و ویران کردن ساختمان.
۶. [مجاز] به شدت مخالفت یا انتقاد کردن.

ترجمه مقاله