کوتارلغتنامه دهخداکوتار. (اِ) کوچه ای را گویند که بالای آن را پوشیده باشند. (برهان ). کوچه ٔ سرپوشیده را گویند و اصل در آن کوی تار بوده یعنی کوچه ٔ تاریک . (آنندراج ). ساباط و کوچه بازاری که روی آن را پوشانده باشند. (ناظم الاطباء).
قوطورلغتنامه دهخداقوطور. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه ، سکنه ٔ آن 344 تن . آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات ، بادام ، حبوب و کرچک . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیای
شیرخاگینcustardواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ غذایی پخته مرکب از شیر و تخممرغ و شکر که با نشاستۀ ذرت قوام یافته باشد
کوترلغتنامه دهخداکوتر. [ ک َوْ ت َ ] (اِ) کبوتر باشد و عربان حمام گویند. (برهان ) (آنندراج ). به معنی کبوتر است و آن را کپتر و کفتر نیز گویند و کوتر دری و تبری آن است . (انجمن آرا) : روح ازپی آبروی خود راخلد ازپی رنگ و بوی خود رادست آب ده مجاورانش ارزن
کوثرلغتنامه دهخداکوثر. [ ک َ ث َ ] (اِخ ) روستایی است در طائف و حجاج بن یوسف در آنجا معلم بود. (از معجم البلدان ).
کوثرلغتنامه دهخداکوثر. [ ک َ ث َ ] (اِخ ) سوره ٔ صدوهشتمین از قرآن ، مکیه و آن سه آیت است ، پس از ماعون و پیش از کافرون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).