کوردینلغتنامه دهخداکوردین . (اِ) به معنی کوردی باشد که جامه ٔ پشمین است . (برهان ) (آنندراج ذیل کوردی ). جامه ٔ پشمین . کوردی . گوردین . گوردی . (فرهنگ فارسی معین ). جامه ٔ پشمین درشت . جامه ٔ نمدین . رشیدی گوردین ضبطکرده . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : کبر کردندی
کوردین پوشلغتنامه دهخداکوردین پوش . (ن مف مرکب ) کوردین پوشیده . آنکه کوردین پوشیده باشد : چون دیدکه دیلم است خاموش کردش ز کلاله کوردین پوش . نظامی (الحاقی ).و رجوع به کوردین شود.
کوردین پوشلغتنامه دهخداکوردین پوش . (ن مف مرکب ) کوردین پوشیده . آنکه کوردین پوشیده باشد : چون دیدکه دیلم است خاموش کردش ز کلاله کوردین پوش . نظامی (الحاقی ).و رجوع به کوردین شود.
گوردینلغتنامه دهخداگوردین . (اِ) گلیم و پلاس . || جامه ٔ پشمین . (برهان ). جامه ای است از پشم تا کمر مانند کپنک ، فقرا و درویشان پوشند. (انجمن آرا)(آنندراج ). صحیح کوردین است . رجوع به کوردین شود.
کوردین پوشلغتنامه دهخداکوردین پوش . (ن مف مرکب ) کوردین پوشیده . آنکه کوردین پوشیده باشد : چون دیدکه دیلم است خاموش کردش ز کلاله کوردین پوش . نظامی (الحاقی ).و رجوع به کوردین شود.