کوزل حصاریلغتنامه دهخداکوزل حصاری . [ ک ُ زَ ح ِ ] (اِخ ) شیخ مصطفی بن محمدبن مصطفی . از خدمتگزاران نقشبندیه است . او راست : 1- حلیةالناجی ، و آن حاشیه ای است بر شرح صغیر ابراهیم الحلبی . 2- شرح الحقایق من الاصول لابی الخادمی . این
کاجللغتنامه دهخداکاجل . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی دوده است که بچشم کشند. (فهرست مخزن الادویه ). اسم هندی اثمد است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
thrashدیکشنری انگلیسی به فارسیترس، کوزل کوبی، شلاق زدن، کتک زدن، کوبیدن، خرمن کوبی کردن، از پوست دراوردن
تهيجدیکشنری عربی به فارسیرنجش , سوزش , خشم , ناراحتي , خراش , ازردگي , کوبيدن , از پوست دراوردن , کتک زدن , کوزل کوبي