کلان بینیلغتنامه دهخداکلان بینی . [ ک َ لام ْ ] (ص مرکب ) بزرگ بینی . (ناظم الاطباء). دماغ گنده . آنکه بینی کلان دارد. صاحب بینی کلان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عُناب ، اَعنَب ؛ مرد کلان بینی . (منتهی الارب ).
کلون دهانهhatch batten clip, hatch cleat, batten cleatواژههای مصوب فرهنگستانهریک از گیرههای اطراف دهانة انبار برای چفت کردن درِ آن
بان قلانلغتنامه دهخدابان قلان . [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صالح آباد شهرستان ایلام که در 5 هزارگزی باختر ایلام نزدیک راه شوسه ٔ ایلام به شاه آباد در دامنه واقع است . ناحیه ایست سردسیر و دارای 535 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه ه
ستون تفنگ باریکهالکترونیelectron beam gun columnواژههای مصوب فرهنگستانمجموعة تفنگ باریکهالکترونی همراه با اجزای مکانیکی و الکتریکی، شامل همراستاساز باریکه و متمرکزکنندههای آن و سیمپیچهای انحرافی