کوچانیدنلغتنامه دهخداکوچانیدن . [ دَ ] (مص ) کوچ کردن کنانیدن و کوچ کردن . (ناظم الاطباء). کوچ دادن . (فرهنگ فارسی معین ). به کوچ واداشتن . انتقال دادن مردمی را از جایی به جایی . به کوچ واداشتن ایلی و طایفه ای را از جایی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : علما و فضلا و مهندسا
کوچاندن دادهdata migration, database migrationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تبدیل داده از قالبی به قالب دیگر یا جابهجایی آن از مخزنی به مخزن دیگر
کوچاندن اَبربهاَبرcloud-to-cloud migrationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال دادهها و برنامههای کاربردی از اَبری به اَبر دیگر
کوچاندن به اَبرcloud migrationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال تمام یا بخشی از دادهها و برنامههای کاربردی و خدمات سازمان از محل سازمان و پشت سپرواره (firewall) به محیط اَبر
کوچاندن اَبربهاَبرcloud-to-cloud migrationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال دادهها و برنامههای کاربردی از اَبری به اَبر دیگر
کوچاندن دادهdata migration, database migrationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند تبدیل داده از قالبی به قالب دیگر یا جابهجایی آن از مخزنی به مخزن دیگر
کوچاندن به اَبرcloud migrationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال تمام یا بخشی از دادهها و برنامههای کاربردی و خدمات سازمان از محل سازمان و پشت سپرواره (firewall) به محیط اَبر
کوچاندهلغتنامه دهخداکوچانده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) کوچ داده شده . به کوچ واداشته شده . رجوع به کوچاندن ، کوچانیدن و کوچ دادن شود.
حرکت دادنفرهنگ مترادف و متضاد۱. تکان دادن، جنباندن، به حرکت درآوردن ۲. جابهجا کردن ۳. کوچاندن، کوچ دادن ۴. تحریک کردن، فعال کردن
کوچاندن اَبربهاَبرcloud-to-cloud migrationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال دادهها و برنامههای کاربردی از اَبری به اَبر دیگر
کوچاندن به اَبرcloud migrationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال تمام یا بخشی از دادهها و برنامههای کاربردی و خدمات سازمان از محل سازمان و پشت سپرواره (firewall) به محیط اَبر
کوچاندن به خدمات اَبریcloud service migrationواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال دادهها و برنامههای کاربردی از رایانۀ محلی سازمان به اَبر