ترجمه مقاله

کوچک

kuča(e)k

۱. دارای جسم یا اندازۀ اندک: دست‌های کوچک.
۲. (اسم، صفت) آن که سنش کم است؛ خردسال.
۳. [مجاز] دارای مقام پایین.
۴. [مجاز] بی‌ارزش؛ پست: آدم کوچک و کوته‌بینی بود.
۵. [مجاز] صفتی که شخص هنگام تواضع به خود می‌دهد؛ مطیع: من کوچک شما هستم.

۱. تنگ، محقر
۲. بچه، خرد، خردسال، طفل
۳. صغیر، کمجثه
۴. پست، حقیر
۵. اندک، قلیل
۶. کمحجم ≠ بزرگ، پهن، عریض، فراخ، وسیع

ترجمه مقاله