کیمیااثرلغتنامه دهخداکیمیااثر. [ اَ ث َ ] (ص مرکب ) هر چیز که قلب ماهیت اشیاء کند مانند اکسیر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). که اثری چون کیمیا دارد.که اجساد پست و ناقص را به مرتبه ٔ کمال رساند : امید که مقبول نظر کیمیااثر ارباب فضل و جحی ̍ و اصحاب علم و نهی خواهد بود
کماترلغتنامه دهخداکماتر. [ ک ُ ت ِ ] (ع ص ) مرد سطبر. کُمتُر. (منتهی الارب ). ضخم . (اقرب الموارد). مرد سطبر. (آنندراج ). مرد ستبر. (ناظم الاطباء). || کوتاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قصیر. (اقرب الموارد). || درشت سخت اندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ا
کماثرلغتنامه دهخداکماثر. [ ک ُ ث ِ ] (ع ص ) کوتاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قصیر. (اقرب الموارد).
قماطرلغتنامه دهخداقماطر. [ ق ُ طِ ] (ع اِ) فسادی است که به شیرعارض شود از انفحه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
قماطرلغتنامه دهخداقماطر. [ ق َ طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قِمَطر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قمطر شود.
کیمیافعللغتنامه دهخداکیمیافعل . [ ف ِ ] (ص مرکب ) کیمیااثر. که اثرو عمل کیمیا کند. که خاصیت کیمیا دارد : آینه رنگی که پیدای تو از پنهان به است کیمیافعلم که پنهانم به ازپیدای من .خاقانی .
احدلغتنامه دهخدااحد. [ اُ ح ُ ] (اِخ ) (غزوه ٔ...) مؤلف روضةالصفا آورده است : از جمله ٔ معظمات وقایع سنه ٔثلث هجریه غزاء اُحد است . تفصیل این اجمال آنکه مشرکان بعد از انهزام معرکه ٔ بدر به مکه آمده ، مال کاروان خویش را که ابوسفیان آورده بود در دارالندوة بنا بر رغبت ارباب آن مضبوط ساخته و صن