لغتنامه دهخدا
گلگشت . [ گ ُ گ َ ] (اِ مرکب ) سیر گل .(آنندراج ). سیر جاهای مرغوب . (غیاث ). جای خوش آیند ومطبوعی برای سیر و تفرج که مخصوصاً دارای گل سرخ و دیگر گلها و ریاحین بود. (ناظم الاطباء) : عرق کلک سبکسیر مرا پاک کنیدکه ز گلگشت سر کوی سخن می آید. <