گالریفرهنگ فارسی عمید۱. مکانی که آثار هنری در آن به معرض دید گذاشته میشود.۲. سرسرا؛ تالار.۳. راهرو؛ دالان.
الژریلغتنامه دهخداالژری . [ اَ ژِ ](اِخ ) آلژری . همان الجزایر است . رجوع به الجزایر و فرهنگ ناظم الاطباء شود.
الگریلغتنامه دهخداالگری . [ اَل ْ ل ِ ] (اِخ ) نام شاعر ایتالیایی در قرن 16 م . اشعار او نمونه ای از زبان فلورانسی خالص بشمار میرود.
آلرژیفرهنگ فارسی عمید۱. دستگاه ایمنی بدن.۲. واکنش در برابر بعضی مواد غذایی، دارویی، و واکسن که با علایمی چون خارش، کهیر، شوک، التهاب، عسطه، و آبریزش همراه است.
گالریوسلغتنامه دهخداگالریوس . [ ل ِ ] (اِخ ) یکی از امپراطوران روم درداچیا یعنی رومانیا تولد یافته و در ابتدای حال ، مرد چوپانی بود بعداً به سربازی پرداخت . در سایه ٔ ابراز جسارت و شجاعت به درجه ٔ فرماندهی لشکر نایل گشت ، وامپراتور دیوکلسین وی را به پسرخواندگی و دامادی خویش پذیرفت . (<span class
گالریوسلغتنامه دهخداگالریوس . [ ل ِ ] (اِخ ) یکی از امپراطوران روم درداچیا یعنی رومانیا تولد یافته و در ابتدای حال ، مرد چوپانی بود بعداً به سربازی پرداخت . در سایه ٔ ابراز جسارت و شجاعت به درجه ٔ فرماندهی لشکر نایل گشت ، وامپراتور دیوکلسین وی را به پسرخواندگی و دامادی خویش پذیرفت . (<span class