گداباشیلغتنامه دهخداگداباشی .[ گ َ / گ ِ ] (اِ مرکب ) سرگدا. رئیس گدایان . شغلی بود در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه برای ریاست گدایان .
دوباشیلغتنامه دهخدادوباشی . [ دُو ] (ص مرکب ) به زبان فارسی هندی مترجم و ترزبان و تعبیرکننده . (ناظم الاطباء).
دباسیلغتنامه دهخدادباسی . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دُبسی ، نوعی پرنده . به لغت عراق شفنین بری است . نوعی کبوتر نامه رسان است . (صبح الاعشی ص 389 ج 14). رجوع به دبسی شود.
دبوسیلغتنامه دهخدادبوسی . [ د ] (اِخ ) ابوزید عبداﷲبن عمربن عین القاضی از مردم دبوسه ٔ بخارا و از مشاهیر فقهاء حنفی است و اول کسی است که علم خلاف وضع کرده و بر وجود بیرون آورده است . وفات وی در بخارا به سال 403 (یا 430) هَ . ق
دبوسیلغتنامه دهخدادبوسی . [ دَ ] (اِخ ) دبوسیه . شهرکی است از ماوراءالنهر به سغد بر راه سمرقند آبادان وبا نعمت و آبهای روان و درختان . (حدود العالم ) : شحنه علی تکین به دبوسی گریخت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 348). خزانه و آنچه مخفی داشت با
دبوسیلغتنامه دهخدادبوسی . [ دَ ] (اِخ ) سیدعلی بن مظفر علوی حسینی مکنی به ابوالقاسم از مردم دبوسه بوده که شهرکیست میان بخارا و سمرقند. (ابن خلکان ج 1 ص 274). و نسبتش به امام زین العابدین می پیوسته و از معاصران امام محمد غزالی