گذاردنلغتنامه دهخداگذاردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گذاشتن . نهادن : از آنکه روی سپه باشد او بهر غزوی همی گذارد شمشیرش از یمین و شمال چو پشت قُنفُذ گشته تنورش از پیکان هزار میخ شده درقش از بسی سوفال . زینبی .به برسام فرمود کز قلبگاه
گذاردنفرهنگ فارسی معین(گُ دَ) [ په . ] (مص م .) 1 - گذاشتن ، نهادن . 2 - طی کردن ، سپردن . 3 - منعقد کردن ، برقرار کردن .
دست گذاردنلغتنامه دهخدادست گذاردن . [ دَ گ ُدَ ] (مص مرکب ) تسلیم کردن . (آنندراج ) : بیابگذار پیش شاه ما دست که از بوی کباب دل شوی مست . غنیمت (از آنندراج ).|| تعظیم کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 93). سلا
فرمان گذاردنلغتنامه دهخدافرمان گذاردن . [ ف َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) فرمان دادن . فرمودن . امر کردن . (یادداشت به خط مؤلف ).
گذاردنیلغتنامه دهخداگذاردنی . [ گ ُ دَ ] (ص لیاقت ) قابل نهادن . نهادنی . وضعکردنی . || قابل عبور دادن . عبوردادنی .
دست گذاردنلغتنامه دهخدادست گذاردن . [ دَ گ ُدَ ] (مص مرکب ) تسلیم کردن . (آنندراج ) : بیابگذار پیش شاه ما دست که از بوی کباب دل شوی مست . غنیمت (از آنندراج ).|| تعظیم کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 93). سلا
فرمان گذاردنلغتنامه دهخدافرمان گذاردن . [ ف َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) فرمان دادن . فرمودن . امر کردن . (یادداشت به خط مؤلف ).
خواب گذاردنلغتنامه دهخداخواب گذاردن . [ خوا /خا گ ُ دَ ] (مص مرکب ) حکایت خواب خود کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خواب گزاردن شود : ای فرخی این قصه و این حال چه چیز است پیش ملک شرق همی خواب گذاری . فرخی .</
گذاردنیلغتنامه دهخداگذاردنی . [ گ ُ دَ ] (ص لیاقت ) قابل نهادن . نهادنی . وضعکردنی . || قابل عبور دادن . عبوردادنی .
درگذاردنلغتنامه دهخدادرگذاردن . [ دَ گ ُ دَ ](مص مرکب ) درگذاشتن . گذاردن . عفو کردن : عفوِ ذَنْب ؛درگذاردن گناه . (یادداشت مرحوم دهخدا) : گناه دوست عاشق دوست داردز بهر آنکه تا زو درگذارد. (ویس و رامین ).همی گفت کای دادگر زینهارز م
دست گذاردنلغتنامه دهخدادست گذاردن . [ دَ گ ُدَ ] (مص مرکب ) تسلیم کردن . (آنندراج ) : بیابگذار پیش شاه ما دست که از بوی کباب دل شوی مست . غنیمت (از آنندراج ).|| تعظیم کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 93). سلا
فرمان گذاردنلغتنامه دهخدافرمان گذاردن . [ ف َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) فرمان دادن . فرمودن . امر کردن . (یادداشت به خط مؤلف ).
خواب گذاردنلغتنامه دهخداخواب گذاردن . [ خوا /خا گ ُ دَ ] (مص مرکب ) حکایت خواب خود کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خواب گزاردن شود : ای فرخی این قصه و این حال چه چیز است پیش ملک شرق همی خواب گذاری . فرخی .</