گذرگاه آبلغتنامه دهخداگذرگاه آب . [گ ُ ذَ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرکن . جائی که آب عبور میکند چون جوی آب و مسیل . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). سوراخ آب . معبر. آب راهه . رجوع به گذرگاه شود.
درآگاهلغتنامه دهخدادرآگاه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است مرکزدهستان درآگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس ، واقع در 18هزارگزی باختر حاجی آباد و سر راه مالرو طارم به نی ریز، با 252 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است . (
درآگاهلغتنامه دهخدادرآگاه . [ دَ ] (اِخ ) قریه ای است سه فرسنگی میانه ٔ جنوب و شرق خشن آباد. (فارسنامه ٔ ناصری ). نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس . این دهستان در جنوب حاجی آباد واقع و محدود است ؛ از شمال به دهستان طارم ، از خاور به دهستان فارعان از جنوب به دهستان
دراءةلغتنامه دهخدادراءة.[ دَ ءَ ] (ع مص ) مصدر دَرْء است در تمام معانی . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به درء شود.
دراعیلغتنامه دهخدادراعی . [ دَ عی ی ] (ع اِ) ج ِ دِرعیّة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به درعیة شود.
راه آبلغتنامه دهخداراه آب .(اِ مرکب ) آبراه . آبراهه . گذر آب . گذرگاه آب . مجرای آب . راه ِ آب . و نیز رجوع به ترکیبات ذیل راه شود.
فرخورلغتنامه دهخدافرخور. [ ف َ خوَرْ / خُرْ /خو ] (اِ) گذرگاه آب . || بچه ٔ تیهو را گویند و آن پرنده ای است کوچکتر از کبک . (برهان ). بچه ٔ تیهو باشد. (فهرست مخزن الادویه ). از این بیت بوشکور چنین برمی آید که خود تیهوست نه بچه
گذرگاهلغتنامه دهخداگذرگاه .[ گ ُ ذَ ] (اِ مرکب ) ممر. (دهار). معبر. جای گذر. جای عبور. راه و جای گذر و عبور از دریا. (آنندراج ). مسیر. منفذ. مجری . خِیاط. (منتهی الارب ) : جایی که گذرگاه دل مجنون است آنجا دوهزار نیزه بالا خون است . (منسوب به
گذرگاهلغتنامه دهخداگذرگاه .[ گ ُ ذَ ] (اِ مرکب ) ممر. (دهار). معبر. جای گذر. جای عبور. راه و جای گذر و عبور از دریا. (آنندراج ). مسیر. منفذ. مجری . خِیاط. (منتهی الارب ) : جایی که گذرگاه دل مجنون است آنجا دوهزار نیزه بالا خون است . (منسوب به
تنظیمگر گذرگاهgrade crossing traffic control deviceواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که از آن برای محافظت یا اعلام خطر در تقاطع راهآهن و خیابان یا حملونقل عمومی هدایتشده و خیابان استفاده میشود