۱. [مقابلِ سبک] سنگین.
۲. [مقابلِ ارزان] پربها.
۳. [مجاز] ناپسند؛ ناگوار.
۴. [مجاز] عمیق؛ سنگین: ◻︎ آدمی پیر چو شد حرص جوان میگردد / خواب در وقت سحرگاه گران میگردد (صائب: ۸۶۷).
۵. [قدیمی، مجاز] مشکل؛ دشوار.
۶. [قدیمی، مجاز] سخت؛ شدید.
۷. [قدیمی، مجاز] فراوان؛ انبوه.
۸. (اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] آنکه معاشرت با او سبب رنجش میشود؛ گران جان.
۱. ثقیل، سنگین، وزین
۲. پرقیمت، قیمتی، گرانبها
۳. سخت، شدید
۴. بزرگ، سترگ، عظیم
۵. انبوه، بسیار، زیاد، فراوان
۶. دشوار، صعب، مشکل
۷. تحملناپذیر، زننده، غیرقابلتحمل، ناگوار ≠ ارزان، سبک، نازل