اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
گرانرَویسنج استوانهای هممحورconcentric cylinder viscometer, coaxial cylinder viscometerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گرانرویسنج چرخان که استوانۀ درونی آن با سرعت ثابتی میچرخد و از این طریق مقاومت در برابر حرکت و تنش برشی بین دو استوانه اندازهگیری میشود
مهار رینگ پیستونpiston ring stopواژههای مصوب فرهنگستانپینی (pin) که در داخل شیار رینگ پیستون قرار میدهند تا از حرکت چرخشی رینگ در داخل شیار جلوگیری کند متـ . مهار حلقۀ پیستون
گران کابینلغتنامه دهخداگران کابین . [ گ ِ] (ص مرکب ) زنی که مهر او بسیار باشد. زنی که با مهر افزون به شوی رود. گران مهر. سنگین مهر : غریب باشد هم زشت و هم گران کابین .رضی الدین نیشابوری .