گردونهلغتنامه دهخداگردونه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) بمعنی گردون است . (برهان ). ارابه . عراده . چرخ . گاری : به گردونه ها بر چه مشک و عبیرچه دیبا ودینار و مشک و حریر.فردوسی .
ردگونهلغتنامه دهخداردگونه . [ رُ دُ گ ُ ن ِ ] (اِخ ) نام دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی و زن اُرُنْت . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1158 و 1154 و ج 3 ص <span cla
گردونچهلغتنامه دهخداگردونچه . [ گ َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) گردانه ٔ کودک . (ناظم الاطباء). ارابه ٔ خرد برای سواری کودکان .گردونچه ٔ بچه : حال ؛ گردونچه ٔ کودک . (منتهی الارب ).
تدفین گردونهایchariot burial, wagon burialواژههای مصوب فرهنگستانتدفینی که در آن گردونۀ جنگی با سازوبرگ باشد و اسبهای آن در کنار جسد دفن شده باشد