ترجمه مقاله

گرفتار

gereftār

۱. اسیر؛ دربند؛ دستگیرشده.
۲. دچار.
۳. [عامیانه] پرمشغله.
۴. مبتلا به سختی، رنج، و امثال آن‌ها.
۵. [مجاز] عاشق؛ شیفته.
⟨ گرفتار آمدن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ گرفتار شدن
⟨ گرفتار ساختن: (مصدر متعدی) = ⟨ گرفتار کردن
⟨ گرفتار شدن: (مصدر لازم)
۱. دربند شدن؛ اسیر شدن.
۲. [مجاز] دچار شدن.
⟨ گرفتار کردن: (مصدر متعدی)
۱. دچار ساختن.
۲. [قدیمی] دربند کردن؛ اسیر کردن: ◻︎ گر گرفتارم کنی مستوجبم / ور ببخشی عفو بهتر کانتقام (سعدی: ۱۴۷).
⟨ گرفتار گشتن: (مصدر لازم) = ⟨ گرفتار شدن

۱. اسیر، بازداشت، دربند، محبوس
۲. دامنگیر، دچار، دستخوش، مبتلا
۳. پرمشغله، غرق، مشغول
۴. دلباخته، عاشق
۵. برده، پایبند، مقید
۶. صید، نخجیر ≠ آزاد، رها

ترجمه مقاله