ترجمه مقاله

گرم

garm

۱. [مقابلِ سرد] دارای حرارت: آب گرم.
۲. به‌وجود آورندۀ گرما: پتوی گرم.
۳. (صفت، قید) [مجاز] بامحبت و صمیمیت: سلامِ گرم.
۴. [عامیانه، مجاز] پرهیجان؛ باشور و نشاط: مجلس گرم.
۵. [مجاز] مطلوب؛ دلنشین: صدای گرم.
۶. ویژگی رنگی که القاکنندۀ احساس گرما یا هیجان است: نارنجی رنگی گرم است.
۷. (طب قدیم) از مزاج‌های چهارگانۀ بدن: طبع گرم.
۸. (قید) در حال گرمی: چای را گرم بنوش.
⟨ گرم راندن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز]
۱. تند راندن؛ به‌شتاب راندن.
۲. شتافتن؛ تند رفتن.
⟨ گرم گرفتن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] با کسی به‌گرمی و محبت صحبت کردن؛ اظهار دوستی کردن.

۱. حار، داغ، سوزنده، سوزان
۲. پررونق
۳. بامحبت، خونگرم، صمیمی ≠ بارد، سرد

ترجمه مقاله