گرم جوشیدنلغتنامه دهخداگرم جوشیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) بسیار محبت کردن . || تپاک کردن . (آنندراج ) (غیاث ). بی قراری کردن .
گرم جوشیلغتنامه دهخداگرم جوشی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) محبت و اختلاط کردن . (آنندراج ) (غیاث ). اختلاط بسیار کردن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 29). || تپاک نمودن . (آنندراج ) (غیاث ). اضطراب . بی قراری .
مبحزجلغتنامه دهخدامبحزج . [ م ُ ب َ زَ ] (ع ص ) آب نهایت گرم جوش یافته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
ساغرلغتنامه دهخداساغر. [ غ َ ] (اِ) پیاله . (شرفنامه ٔ منیری ). (رشیدی ). آوند شراب که آن را ساتگی و ساتگین و ساتگینی نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). پیاله ٔ شراب . (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث بنقل از مدار و بهار عجم و برهان ) (انجمن آرا). صاخره . (دهار). گوش پستان و گل از تشبیهات اوست . (آنندر
گرملغتنامه دهخداگرم . [ گ َ ] (ص ) پارسی باستان گرما [ در پادا: گَرما ]، اوستا گرما ، پهلوی گَرم ،هندی باستان غرما (گرمی )، ارمنی جرم ، جرمن (تب )، کردی و بلوچی گَرم ، افغانی غرما ، استی غرم ، کرم ،شغنی گَرم ، سریکلی زهورم ، گورم . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). مقابل سرد. (برهان ) (آنندراج ). سُخ
گرمفرهنگ فارسی عمید۱. [مقابلِ سرد] دارای حرارت: آب گرم.۲. بهوجود آورندۀ گرما: پتوی گرم.۳. (صفت، قید) [مجاز] بامحبت و صمیمیت: سلامِ گرم.۴. [عامیانه، مجاز] پرهیجان؛ باشور و نشاط: مجلس گرم.۵. [مجاز] مطلوب؛ دلنشین: صدای گرم.۶. ویژگی رنگی که القاکنندۀ احساس گرما یا هیجان است: نارنجی رنگی گرم
گرملغتنامه دهخداگرم . [ گ َ ] (ص ) پارسی باستان گرما [ در پادا: گَرما ]، اوستا گرما ، پهلوی گَرم ،هندی باستان غرما (گرمی )، ارمنی جرم ، جرمن (تب )، کردی و بلوچی گَرم ، افغانی غرما ، استی غرم ، کرم ،شغنی گَرم ، سریکلی زهورم ، گورم . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). مقابل سرد. (برهان ) (آنندراج ). سُخ
دبکلوی آب گرملغتنامه دهخدادبکلوی آب گرم . [ دِ ب َ ی ِ ب ِ گ َ ](اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه در 21هزارگزی جنوب باختری قره آغاج و 51هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب . کوهستانی معتدل دارای <
دره گرملغتنامه دهخدادره گرم . [ دَرْ رَ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ غربی شهرستان رفسنجان . واقع در 23هزارگزی جنوب رفسنجان و هفت هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ رفسنجان به کرمان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
دره گرملغتنامه دهخدادره گرم . [ دَرْ رَ گ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد. واقع در 44هزارگزی شمال باختری بروجن و 4هزارگزی راه شلمزار به بروجن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" dir="lt
دره گرملغتنامه دهخدادره گرم . [ دَرْ رَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 34هزارگزی شمال الیگودرز و 11هزارگزی خاور ایستگاه مأمون با 306 تن سکنه . آب آن ا