پیرماهیلغتنامه دهخداپیرماهی . (اِخ ) دهی از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد. واقع در 12هزارگزی جنوب باختری چقلوندی و 4هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به چقلوندی . دامنه ، سردسیر، مالاریائی . دارای <span class="hl" d
رماحلغتنامه دهخدارماح . [ رَم ْ ما ] (اِخ ) منسوب است به صنعت رِماح که نیزه سازی را می رساند و جماعتی بدان منسوبند و از جمله ٔ آنهاست ابوجعفر احمدبن محمدبن عبدالوارث الرماح از مردم مصر که در ذیحجه ٔ سال پانصد و هشتاد و سه درگذشت . (از لباب الانساب ج 1).
رماحلغتنامه دهخدارماح . [ رَم ْ ما ](ع ص ) نیزه گر. (منتهی الارب ) (دهار). نیزه باز کامل . (آنندراج ). استاد در نیزه اندازی . (از تاج العروس ).
گرم گاهلغتنامه دهخداگرم گاه . [ گ َ ] (اِ مرکب ) میان روز باشد که هوا در نهایت گرمی است . (برهان ) (انجمن آرا)(آنندراج ). هاجِره . (منتهی الارب ). غائِره . (ملخص اللغات حسن خطیب ). هَجیرَه . (منتهی الارب ) : تنش زرد و گوش و دهانش سیاه ندیدی کس او را مگر گرمگاه .<b
غایرهفرهنگ فارسی معین(یِ رِ یا رَ) [ ع . غائرة ] 1 - (اِفا.) مؤنث غایر. 2 - (اِ.) گرمگاه . 3 - نیمروز.
گرمگهلغتنامه دهخداگرمگه . [ گ َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف گرمگاه : چرخ از سموم گرمگه ، زاده وبا هر چاشتگه دفع وبا را جام شه یاقوت کردار آمده . خاقانی (چ سجادی ص 291).بس زار که بگذاشتیم روزچون گرم
ظهیرةلغتنامه دهخداظهیرة. [ ظَ رَ ] (ع اِ) گرمگاه . نیم روز گرما. || (ص ) ناقة ظهیرة؛ ناقه ٔ قوی پشت . ج ، ظهائر.
ظهرلغتنامه دهخداظهر. [ ظُ ] (ع اِ) پس از زوال آفتاب . ظاهِرة. گرمگاه . چاشت . نیم روز. پیشین . مقابل ضحی که نیم چاشت است .- صلوةالظهر ؛ نماز پیشین .