گرویدنلغتنامه دهخداگرویدن . [ گ ِ رَ دَ ] (مص ) پهلوی ، ویرویستن (از ویراو باور کردن . گمان کردن )، پازند، وروئیستن (از اوستا، ور ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). ایمان آوردن . (برهان ) (آنندراج ). ایمان آوردن . تصدیق نمودن و قبول و اذعان کردن . (رشیدی ). تصدیق . (دانشنامه ٔ علایی )
جهش چارچوبگردانframe shift mutation, phase shift mutation, reading frame shift mutationواژههای مصوب فرهنگستانجهشی که چارچوب خواندن یک ژن را تغییر دهد
چرویدنلغتنامه دهخداچرویدن .[ چ َرْ دَ ] (مص ) بمعنی چاره جستن باشد. (برهان ) (جهانگیری ) (آنندراج ). چاره جستن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). چاره جویی کردن . چاره اندیشیدن : یکی دانش پژوهی داشت گربزبه چرویدن نگشته هیچ عاجز. شاکربخاری .
رودنلغتنامه دهخدارودن . [ دَ ] (اِ) رودنیاس باشد. و آن گیاهی است که چیز بدان رنگ کنند. (برهان قاطع) (آنندراج ). روناس . (ناظم الاطباء). رودنگ . روغناس . روین . رجوع به رونیاس و روناس و رودنگ شود.
رودنلغتنامه دهخدارودن . [ دَ ] (مص ) مرغ یا گوسفند را پس از کشتن از پر و پشم عریان کردن تا برای پختن مهیا باشد. (یادداشت مؤلف ). آورید کردن مرغ و گوسفند و جزآن . (یادداشت مؤلف ). اورود کردن .
رودنلغتنامه دهخدارودن . [ رُ دَ ] (اِخ ) مجسمه ساز معروف فرانسوی است (1840 - 1917 م .). وی در پاریس چشم بجهان گشود و از آثار معروف وی مجسمه ٔ اندیشه و در دوزخ را میتوان نام برد.
گرویدنیلغتنامه دهخداگرویدنی . [ گ ِ رَ دَ ] (ص لیاقت ) ایمان آوردنی . اعتقادکردنی . درخور ایمان . قابل اعتقاد. لایق گرویدن .
نگرویدنلغتنامه دهخدانگرویدن . [ن َ گ ِ رَ دَ / ن َ رَ دَ ] (مص منفی ) ایمان نیاوردن .متابعت نکردن . مقابل گرویدن . رجوع به گرویدن شود.
گرویدنیلغتنامه دهخداگرویدنی . [ گ ِ رَ دَ ] (ص لیاقت ) ایمان آوردنی . اعتقادکردنی . درخور ایمان . قابل اعتقاد. لایق گرویدن .
نگرویدنلغتنامه دهخدانگرویدن . [ن َ گ ِ رَ دَ / ن َ رَ دَ ] (مص منفی ) ایمان نیاوردن .متابعت نکردن . مقابل گرویدن . رجوع به گرویدن شود.
ناگرویدنلغتنامه دهخداناگرویدن . [ گ ِ رَ دَ ] (مص منفی ) پیروی نکردن . از پی نرفتن . (ناظم الاطباء). || کفر. (ترجمان القرآن ). بی دین شدن . نگراییدن . (ناظم الاطباء). کفر.کفران . (دهار) (از منتهی الارب ). || انکارکردن . || اعتماد نکردن . (ناظم الاطباء).