گزانگبینفرهنگ فارسی عمیدمادهای زردرنگ و اندکی شیرین که در بوتۀ گز تولید میشود و در تهیۀ شیرینی به کار میرود؛ شکرک بوتۀ گز.
گزانگبینلغتنامه دهخداگزانگبین . [ گ َ اَ گ ُ / گ َ ] (اِ مرکب ) من ّ. (آنندراج ) (زمخشری ). طلی باشد که بر برگ طرفاء نشیند و آن شبیه به شیرخشت است بدون اینکه مایل به زردی باشد. (بحر الجواهر). نمی است مانند ترنجبین که بر ورق طرفاء می افتد. (الفاظ الادویه ). شبنمی
گزانگبینفرهنگ فارسی معین(گَ زَ گَ) (اِمر.) شکرک مترشح از بوته های گز را گزانگبین گویند. این شکرک سفت و شکننده و دارای قند و الکل های مختلف است و خواص دارویی دارد. از جمله به عنوان مسهل جهت اطفال و ضد راشیتیسم استعمال می شود. به علاوه ازآن نوعی شیرینی به نام گز درست می کنند.
جانبینلغتنامه دهخداجانبین . [ ن ِ ب َ ] (ع اِ) طرفین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تثنیه ٔ جانب در حالت نصبی و جری . دو طرف . دو جانب : بخفض جناح ذلت پیش آیی و به استمالت خاطر و استقالت از فساد ذات البینی که در جانبین حاصل است مشغول شوی . (مرزبان نامه ). اسباب قرابت میان
ذات جانبینلغتنامه دهخداذات جانبین . [ ت ُ ن ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به کلمه ٔ اربعا در همین لغت نامه شود.
گز گزانگبینلغتنامه دهخداگز گزانگبین . [ گ َ زِ گ َ اَ گ ُ / گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به گز خوانسار و جنگل شناسی ساعی ص 198 شود.
گز گزانگبینلغتنامه دهخداگز گزانگبین . [ گ َ زِ گ َ اَ گ ُ / گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به گز خوانسار و جنگل شناسی ساعی ص 198 شود.
گزنگبینلغتنامه دهخداگزنگبین . [ گ َ زَ گ ُ / گ َ ] (اِ مرکب ) همان گزانگبین است . رجوع به گزانگبین شود.
کزانگبینلغتنامه دهخداکزانگبین . [ ک َ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) گزانگبین . شهد و عسل و انگبین . (ناظم الاطباء). من طرفاء. (یادداشت مؤلف ). رجوع به گزانگبین شود.
گژانگبینلغتنامه دهخداگژانگبین . [ گ َ اَ گ ُ / گ َ ] (اِ مرکب ) گزانگبین . شیرخشت . و بعربی مَن ّ گویند. (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 302 ب ). رجوع به گزانگبین شود.
گز گزانگبینلغتنامه دهخداگز گزانگبین . [ گ َ زِ گ َ اَ گ ُ / گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به گز خوانسار و جنگل شناسی ساعی ص 198 شود.