گزایشلغتنامه دهخداگزایش . [ گ ُ/ گ َ / گ ِ ی ِ ] (اِمص ) (از: گزای (گزاییدن ) + ش ، اسم مصدر). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). گزیدن : نه خلطی که جان را گزایش کندو نی آنکه خون را فزایش کند. <p clas
محصول فروشیcash crop, cash grainواژههای مصوب فرهنگستانمحصولی که زارعان مستقیماً و بهآسانی آن را به فروش میرسانند و به مصارف دیگر از قبیل تغذیۀ دام نمیرسد
لرزهیاب بالای چاهuphole geophone, shotpoint seis, bug 3, uphole seisواژههای مصوب فرهنگستانلرزهیاب مستقر در نزدیکی دهانۀ چال انفجار
کزایشلغتنامه دهخداکزایش . [ ک ِ / ک ُ ی ِ ] (ص ) درخورد و لایق باشد. (برهان ).لایق و درخور و در ادات به کاف فارسی آورده است . (ازانجمن آرا) (آنندراج ). درخور. لایق . سزاوار. (ناظم الاطباء). || (اِ) چوبی را نیز گویند که خر و گاو را بدان رانند و به کاف فارسی هم