گزنهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی علفی و خودرو از خانوادۀ نعنا دارای با برگهای کرکدار که در صورت تماس با آن مادهای اسیدی ترشح میکند و مصرف خوراکی و درمانی دارد؛ انجره.
گزنهلغتنامه دهخداگزنه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) کردی گزگزک ، گزگز ، اورتیکا . گیاهی است علفی ، از تیره ٔ گزنه ، که برگهای دندانه دار آن پوشیده از کرکهای یک سلولی است و در آنها مایع سوزآوری ترشح میشود، از این لحاظ در موقع لمس کردن سوزش شدیدی احساس میگردد. رجوع
گزنهلغتنامه دهخداگزنه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ،واقع در 20000گزی جنوب باختری سنندج و 3000گزی باختر شوسه ٔ سنندج به کرمانشاه ، هوای آن سرد
گزنهلغتنامه دهخداگزنه . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قاقازان بخش ضیأآباد شهرستان قزوین ، واقع در 37 هزارگزی شمال ضیأآباد و 3هزارگزی راه عمومی . هوای آن سرد و دارای 292 تن سکنه است . آب آنج
گزنهلغتنامه دهخداگزنه . [ گ َ زَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاریجان . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 154). رجوع به گزنگ شود.
تاسهpurse seine, purse, seine, purse net, seine netواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تور ماهیگیری که با بسته شدن بخش انتهایی، به یک کیسه بدل میشود و ماهیان و دیگر آبزیان نمیتوانند از آن خارج شوند
اخترCannaواژههای مصوب فرهنگستانتنها سردۀ اختریان با حدود 50 گونه که بومی مناطق جنوبی امریکای شمالی است
گرمخانه 2saunaواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی ویژه با حرارت زیاد که ورزشکاران و افراد عادی معمولاً برای کاهش وزن از آن استفاده میکنند
پیراهن طلاییyellow jersey,maillot jauneواژههای مصوب فرهنگستاندر دور فرانسه، پیراهنی که در پایان هر مرحله به پیشتاز ردهبندی کلی اعطا میشود و او آن را در مرحلة بعد به تن میکند
گزنهلهلغتنامه دهخداگزنهله . [گ َ ن َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 6000گزی جنوب اختر سنقر و 2000گزی باختر شوسه ٔ سنقر به کرمانشاهان . هوای آن سرد و دارای
گزنهایانUrticaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از گلسرخسانان درختچهای یا علفی یا بالارونده و بهندرت درختی با 49 سرده و 550 گونه که در تمام جهان میرویند؛ برگهای آنها گوشواره (stipule) دارد و حاشیهشان معمولاً کامل است و گلهایشان غالباً تکجنسی، اما گیاه یکپایه یا دوپایه است
گزنه ٔ سفیدلغتنامه دهخداگزنه ٔ سفید. [ گ َ ن َ / ن ِ ی ِس َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شکل آن مانند گزنه است ولی گل های سفید داردو گزنده نیست و جنسی از آن آمپلکسی کلا که دارای گلهای بنفش و برگهای گرد است پنجه کلاغ نامیده میشود.
گزنه کشلغتنامه دهخداگزنه کش . [ گ َ ن َ / ن ِ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش شهرستان ارومیه ، واقع در 22 هزارگزی جنوب باختری ارومیه و یکهزاروپانصدگزی شمال راه ارابه رو زیوه . دارای 48</
نبات القراصدیکشنری عربی به فارسیگزنه , انواع گزنه تيغي گزنده , بوسيله گزنه گزيده شدن , ايجاد بي صبري و عصبانيت کردن , برانگيختن , رنجه داشتن
nettleدیکشنری انگلیسی به فارسیگزنه، انواع گزنه تیغی گزنده، رنجه داشتن، بوسیله گزنه گزیده شدن، خونکسی را بجوش اوردن، بر انگیختن، ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن
گزنه ٔ سفیدلغتنامه دهخداگزنه ٔ سفید. [ گ َ ن َ / ن ِ ی ِس َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شکل آن مانند گزنه است ولی گل های سفید داردو گزنده نیست و جنسی از آن آمپلکسی کلا که دارای گلهای بنفش و برگهای گرد است پنجه کلاغ نامیده میشود.
گزنه کشلغتنامه دهخداگزنه کش . [ گ َ ن َ / ن ِ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش شهرستان ارومیه ، واقع در 22 هزارگزی جنوب باختری ارومیه و یکهزاروپانصدگزی شمال راه ارابه رو زیوه . دارای 48</
گزنهلهلغتنامه دهخداگزنهله . [گ َ ن َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 6000گزی جنوب اختر سنقر و 2000گزی باختر شوسه ٔ سنقر به کرمانشاهان . هوای آن سرد و دارای
سگزنهلغتنامه دهخداسگزنه . [ س ُ گ ُ ن َ / ن ِ ] (اِ) خارپشت کلان تیرانداز را گویند. یعنی خارهای خود را چون تیر اندازد. (برهان ). رجوع به سکرنه و سغرنه شود.