ترجمه مقاله

گشاد

gošād

۱. [مقابلِ تنگ] گشاده؛ فراخ؛ وسیع.
۲. [قدیمی، مجاز] گشایش.
۳. [قدیمی] رها کردن تیر از کمان.
۴. (اسم) [قدیمی] چلۀ ‌کمان که سوفار تیر را برای رها کردن در آن قرار می‌دادند.
۵. [قدیمی، مجاز] رهایی؛ نجات: ◻︎ خیز تا از در میخانه گشادی طلبیم / به‌ ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم (حافظ: ۷۳۸).
⟨ گشاد دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. رها کردن تیر از کمان.
۲. (مصدر لازم) در بازی نرد، باقی‌گذاشتن مهره تک در خانۀ نرد.

۱. بزرگ، بسیط، پهن، جادار، فراخ، فسیح، گشاده، متسع، واسع، وسیع
۲. فرج، گشایش
۳. ظفر، فتح
۴. خوشی، سرور ≠ تنگ، ضیق

ترجمه مقاله