گلفهشنگفرهنگ فارسی عمیدیخی که در زمستان در سر ناودان میبندد و آویزان میشود؛ دنگاله؛ دنگداله: ◻︎ آب، گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت / همچنان چون شیشهٴ سیمین نگون آویخته (فرالاوی: شاعران بیدیوان: ۴۲).
گلفهشنگلغتنامه دهخداگلفهشنگ . [ گ ُ ف َ ش َ ] (اِ) آبی که در فروریختن از جای بلندی یخ بسته باشد مانند یخ زیر ناودان . (برهان ) (آنندراج ). آنرا دنگداله نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). آب فسرده بود که از ناودان فرودآید. (اوبهی ). آب فسرده بود که از ناودان آن آب آویخته بودو آب گلفهشنگ نیز گو
دنگالهلغتنامه دهخدادنگاله . [ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) آبی را گویند که از جای بلندی تا به زمین یخ بسته باشد یا از ناودان تا به زمین آویخته باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گلفهشنگ . رجوع به گلفهشنگ شود.
کلفخشنگلغتنامه دهخداکلفخشنگ . [ ک َ ف َ ش َ ](اِ) یخی را گویند که در ایام زمستان در زیر ناودانها بندد و آن بیشتر اوقات گاو دنبال می شود. (برهان ) (از آنندراج ). کلفهشنگ . یخی که در زمستان سخت در زیر ناودانها به شکل مخروط ومانند دم گاو بندد و دنگاله و تنگداله و تنگلاله و گلفهشنگ نیز گویند. (از نا
دنگالهفرهنگ فارسی عمیدآبی که در زمستان در سر ناودان یا در جای دیگر یخ بسته و آویزان شده باشد؛ گلفهشنگ و گلفخشنگ.
کلفهشنگلغتنامه دهخداکلفهشنگ . [ ک َ ف َ ش َ ](اِ) بر وزن و معنی کلفخشنگ است که یخ مخروطی اندام زیر ناودان باشد. (برهان ). بر وزن و معنی کلفخشنگ است . (آنندراج ). کلفخشنگ . گلفهشنگ . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلفخشنگ و گلفهشنگ شود.
کلفهشنگفرهنگ فارسی معین(کَ فَ شَ) (اِ.) استالاکتیت ، قندیل یخی که در ایام زمستان در زیر ناودان ها بسته می شود. گلفهشنگ و کلفخشنگ و کلفهسنگ هم گویند.