گلپرفرهنگ فارسی عمیدگیاهی با برگهای بزرگ و بریده و ساقههای میانتهی که جوانههای برگ و شکوفههای آن خوشبو است.
گلپرلغتنامه دهخداگلپر. [ گ ُ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد،واقع در 62هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 14هزارگزی باختری راه شوسه ٔ شاه زندیه به ازنا. هوای آن معتدل و دارای <span class="hl" dir=
گلپرفرهنگ فارسی معین(گُ پَ) (اِمر.) گیاهی دو ساله از تیرة چتریان . این گیاه ساقه های ضخیم و برگ های بزرگ دارد و از برگ ها و جوانه ها و دانه های آن جهت ادویه استفاده می شود.
گلپرفرهنگ نامها(تلفظ: gol par) (در گیاهی) دانهی معطری به شکل پولک های زرد کوچک که دارویی است و کوبیدهی آن به صورت چاشنی غذا مصرف میشود ؛ گیاه این دانه که علفی یک ساله یاپایا و خودرو یا کاشتنی است .
لور و لرلغتنامه دهخدالور و لر. [ رُ ل َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) زمین سیلاب کنده در گذر سیل : گر سبکباری مترس از راه ناهموار از آنک بهترین میدان تک خرگوش را لور و لر است . امیرخسرو.رجوع به لر و لور شود.
لرلغتنامه دهخدالر. [ ل ُ ] (اِخ ) (ایل ...) نام قبیله ای از ایرانیان . طایفه ای از ایرانیان چادرنشین . طایفه ای از صحرانشینان و مردم قهستان . (برهان ). نام طایفه ای است از مردم صحرانشین . (جهانگیری ). لر و یا لور نام عشیرتی است بزرگ از عشایر کرد. رجوع به لرستان شود. (قاموس الاعلام ترکی ). گ
چلرلغتنامه دهخداچلر. [ چ ِ ل َ ] (اِ) قسمی درخت . نامی است که در نوز مازندران به «الاش » و «راش » دهند. نامی که در «نور» به «فاگوس سیلواتیکا» دهند. نبع. درختی است که چوب آن برای ساخت پارو و دسته ٔ بیل یا برای سوخت استعمال می شود و در جنگلهای ایران از آن موجود است و برای کاغذسازی نیز مفید می
گلیگرلغتنامه دهخداگلیگر. [ گ ِ گ َ ] (ص مرکب ) (از: گل (بکسر اول ) + ی [ واسطه ] + گر، پسوند شغل ). (فرهنگ رشیدی ) (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلگارو بنا. (برهان ). گلکار. (فرهنگ رشیدی ) : زمانه هست به دولتسرای تو معمارچو آفتاب و مهش صد گلیگر و مزدور. <
گیچلرلغتنامه دهخداگیچلر. [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش ارومیه . واقع در 18500گزی شمال خاوری ارومیه و 2500گزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . محلی جلگه و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 365</span
گلپریفرهنگ نامها(تلفظ: gol pari) ]گل + پری = (به مجاز) زیباروی و دارای اندام ظریف[ (به مجاز) زیباروی با طراوت که دارای اندام ظریف مثل پری است .
چشمه گلپرلغتنامه دهخداچشمه گلپر. [ چ َ م َ گ ُ پ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش قلعه ٔ زراس شهرستان اهواز که در 30 هزارگزی جنوب باختری قلعه ٔ زراس در کنار راه شوسه ٔ مسجدسلیمان به هفت شهیدان واقع است . کوهستانی و معتدل و 75 تن سکنه دار
گلپریفرهنگ نامها(تلفظ: gol pari) ]گل + پری = (به مجاز) زیباروی و دارای اندام ظریف[ (به مجاز) زیباروی با طراوت که دارای اندام ظریف مثل پری است .
چشمه گلپرلغتنامه دهخداچشمه گلپر. [ چ َ م َ گ ُ پ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش قلعه ٔ زراس شهرستان اهواز که در 30 هزارگزی جنوب باختری قلعه ٔ زراس در کنار راه شوسه ٔ مسجدسلیمان به هفت شهیدان واقع است . کوهستانی و معتدل و 75 تن سکنه دار