گماشتهلغتنامه دهخداگماشته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ، اِ) عامل . وکیل . کارگزار. (آنندراج ). ناظر. سرکار. پیشکار. (ناظم الاطباء). موکل : نامه ها رسید که سلیمانی رسید به شبورقان و از ری تا آنجا ولاة و عمال و گماشتگان سلطان سخت نیکو تعهد ک
گماشتهلغتنامه دهخداگماشته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) مقررشده . برقرارشده . مأمورشده . (ناظم الاطباء).
ماشطةلغتنامه دهخداماشطة. [ ش ِ طَ ] (ع ص ) زن شانه کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن شانه کننده و آرایش کننده ٔ عروس . (ناظم الاطباء). زنی که نیک شانه کند و شانه کردن حرفه ٔ او باشد. (از اقرب الموارد). زنی که موی سر زنان را شانه می کرده باشد و عروس را آرایش کند و آن را مشاطه نیز گویند، مأ
گماشتگیلغتنامه دهخداگماشتگی .[ گ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) عمل گماشته . شغل گماشته . مستخدم شدن . شغل مستخدمی داشتن و رجوع به گماشته شود.
برگماشتهلغتنامه دهخدابرگماشته . [ ب َ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) منصوب . نصب شده . (فرهنگ فارسی معین ). سِلطیط. مُسطِّر. مسلط. مُسیطر. || وکیل و مباشر. (ناظم الاطباء). کارران . موکَّل .- برگماشته شدن ؛ منصوب شدن . تَسطیر. تسلّط. تَس