گندزدالغتنامه دهخداگندزدا.[ گ َ زَ / زِ / زُ ] (نف مرکب ) ضدعفونی کننده . (واژه های مصوبه ٔ فرهنگستان ).
گندزداییلغتنامه دهخداگندزدایی . [گ َ زَ / زِ / زُ ] (حامص مرکب ) ضدعفونی کردن . (واژه های مصوبه ٔ فرهنگستان ).
گَندزداییdisinfection 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایند از بین بردن یا غیرفعال کردن ریزاندامگانهای بیماریزا در آب یا فاضلاب
گندزداییلغتنامه دهخداگندزدایی . [گ َ زَ / زِ / زُ ] (حامص مرکب ) ضدعفونی کردن . (واژه های مصوبه ٔ فرهنگستان ).
مطهردیکشنری عربی به فارسیدواي ضد عفوني , گندزدا , ضدعفوني , تميز و پاکيزه , مشخص , پلشت بر , جداگانه , پادگند , وسيله يا ماده تميز کننده , ضد عفوني , داروي ضد عفوني , ماده گندزدا
گندزداییلغتنامه دهخداگندزدایی . [گ َ زَ / زِ / زُ ] (حامص مرکب ) ضدعفونی کردن . (واژه های مصوبه ٔ فرهنگستان ).